امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
25,000
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب لافکادیو

شل سیلور استاین [shel silverstein]، شاعر و نویسنده آمریکایی بود که گرچه اشعار بسیاری برای بزرگسالان سروده، اما مهم‌ترین دلیل شهرت جهانی او، شعر و قصه‌های طنزآمیزش برای کودکان است؛ داستان‌هایی که علاوه‌بر جنبه سرگرمی، اغلب از وجهه آموزشی و فلسفی برخوردارند.

از او کتاب‌های زیادی به جا مانده که هر کدام لطف و جذابیت خود را دارند و می‌توانند اثری برای معرفی باشند، ولی اینکه چرا از میان نوشته‌های او، قرعه به نام « لافکادیو، شیری که جواب گلوله را با گلوله داد» افتاده، فقط یک علت دارد و آن اینکه سیلور استاین، لافکادیو را بیشتر از همه آثارش در زندگی دوست داشت و البته کتاب نام‌برده به‌خاطر محتوای ارزشمند و اندیشمندش می‌تواند برای هر فرد کتاب‌خوانی در رده کتاب‌های محبوب او قرار بگیرد. سیلور استاین که در قصه‌های کودکانه‌اش، خود را «عمو شلبی» می‌نامید، این کتاب را برای کودکان نوشته، حال آنکه بزرگ‌ترها می‌توانند همان‌قدر از خواندن کتاب لافکادیو لذت ببرند که کوچک‌ترها.

داستان لافکادیو از زبان «عمو شلبی پیر» روایت می‌شود. ما را با زبان طنازش بیشتر به هیجان می‌آورد و داستان را از حمله شکارچی‌ها به جنگل شروع می‌کند. همان‌جاست که شیر جوان با شجاعت با شکارچی‌ای هم‌سخن می‌شود و وقتی او جواب شیر جوان را با گلوله می‌دهد، شیر جوان هم مجبور به مقابله می‌شود. از آن زمان که شیر جوان تفنگ شکارچی را به دست می‌آورد، با تلاش فراوان تبدیل به ماهرترین تیرانداز جهان می‌شود و زندگی‌اش رو به تغییر می‌گذارد. شیر جوان تا جایی پیش می‌رود که از او برای حضور در سیرک دعوت می‌کنند و از آن‌جا، او راه ترقی را هر چه سریع‌تر طی می‌کند. شیر جوان از آن پس «لافکادیو» نام می‌گیرد و با انسان‌ها زندگی می‌گذراند تا این‌که از این زندگی یکنواخت هم خسته می‌شود. «لافکادیو» زمانی‌که پس از مدت‌ها با شیر دیگری روبه رو می‌شود و شیر گذشته او را به یادش می‌آورد، همه چیز را رها می‌کند و می‌رود. این‌که «لافکادیو» به کجا می‌رود و چه می‌کند سؤال بی‌جوابی برای همه ما خوانندگان کتاب باقی خواهد ماند و ما را مجبور خواهد کرد که هر بار به یاد «لافکادیو» می‌افتیم از خود بپرسیم که برای شیری که نه می‌خواست شیر باشد و نه انسان چه اتفاقی رخ داد؟!

گزیده کتاب لافکادیو

با عجله لباس پوشیدم و در هوای ۶۵ درجه زیر صفر بیرون زدم. نتوانستم تاکسی گیر بیاورم و مجبور شدم دوازده مایل توی برف پیاده بروم، این پیاده‌روی پانزده دقیقه طول کشید چون برف زیادی باریده بود و من فراموش کرده بودم گالش هایم را بپوشم وقتی به کاخ لافکادیو رسیدم ،پیشخدمت من را از توی دالانی از جنس نقره و از توی اتاقی از طلای سفید به اتاق مطالعه که از طلا ساخته شده بود راهنمایی کرد. لافکادیوی بزرگ آنجا بود، می‌دانید چه کار میکرد؟ داشت گریه می‌کرد. پرسیده چرا گریه می‌کنی دوست من؟ تو ثروتمند و مشهوری و هفت دستگاه ماشین بزرگ داری، همه تو را دوست دارند؛ تو بزرگترین تیرانداز جهانی چرا گریه می کنی؟ تو همه چیز داری...

سال نشر :
1374
قیمت نسخه چاپی :
650000
صفحات کتاب :
107
کنگره :
PS۳۵۶۳‭/ی‌۸۴ل‌۲ ۱۳۷۴
دیویی :
۸۱۳[ج‌]/۵۴‭س‌۹۶۲ل‌ ۱۳۷۴
کتابشناسی ملی :
6386- 76 م
شابک :
964-432-404-8‬

کتاب های مشابه لافکادیو