کتاب آدم ها توی قاب من نمیمیرند روایت زندگی شهید سعید جان بزرگی از دید خانواده و دوستان و نزدیکان اوست. کتاب آدمها توی قاب من نمیمیرند به روایتگری زهرا صبری همسر شهید سعید جانبزرگی در سال ۹۵ در ۱۸۴ صفحه به نگارش در آمده است.
محمدتقی مرا دید که برای پرو لباس زن برادرش رفته بودم دم در خانه شان. مدتی بعد هم زن برادرش من را به محمدتقی معرفی کرد و او هم از من خواستگاری کرد. بچه آخر بودم. آن موقع هنوز 13 سال را پر نکرده بودم، پدر و مادرم به رحمت خدا رفته بودند و پیش خواهر و برادرم زندگی می کردم. کنار دست خواهرم خیاطی یاد گرفته بودم. برادرم چند سالی بزرگتر بود و زورش به من میرسید و اذیتم میکرد و مدام سر به سرم میگذاشت.