رمان تاوان، رمان ایرانی به قلم ام البنین منیری خلیل آباد می باشد و توسط انتشارات ماهواره منتشر و در دسترس علاقه مندن به کتاب های داستانی قرار گرفته است.
نویسنده رمان تاوان «رمان های عاشقانه و اجتماعی» زیادی را به نگارش درآورده که رمان ایرانی تاوان نیز، به روایت «یک عشق کودکانه» می پردازد که بعد از وقوع یک «قتل» شکل می گیرد.
کتاب ایرانی تاوان به روایت دو رفیق پرداخته که یکدیگر را بسیار دوست داشته و به همین خاطر از دوران بچگی عهدی با هم می بندند که هرگز هم دیگر را تنها نگذاشته و برای عملی کردن آن، نقشه می کشند تا با برادرهای یکدیگر ازدواج کنند؛ اما تقدیر و سرنوشت به این آسانی ها رقم نمی خورد و کسی نمی داند چه در انتظار و در کمین وی می باشد.
داستان رمان تاوان، از آنجایی شروع می شود که «من» یعنی سپیده، با زهرا آشنا شده و عاشق یکدیگر می شویم تا جایی که جانمان به جان هم بسته است.
روزی نبود که زهرا خونه ی ما نیاد یا من خونه ی زهرا نروم. شش ماه بود باهم آشنا شده بودیم. توی اون شش ماه من عاشق زهرا شده بود و زهرا دیوونه وار من را دوست داشت. زهرایی که همیشه می گفت آخر سر تو را زن داداش خودم می کنم. منم با خنده می گفتم خیلی زرنگی، اول تو باید زن داداش من بشوی. چون می دانستم سهراب چقدر دوستش دارد.
آرزوی زهرا ازدواج با سهراب شده بود، نه به خاطر سهراب بلکه به خاطر من، آرزوی منم عروس شدن در خانه آن ها بود. البته من یک خواهر و یه برادر بزرگ تر از خودم داشتم و یه شوهر خواهر که بچه ی خوبی بود. اما زهرا 5 تا برادر داشت که همه مجرد بودند و بزرگ تر از زهرا. اصلاً انگار قصد ازدواج کردن نداشتند.
من و زهرا در عالم خودمان تصمیم گرفته بودیم برای این که از هم جدا نشویم، زهرا با سهراب ازدواج کند و منم با برادر سوم زهرا یعنی بهرام ازدواج کنم. ولی روزگار بد جور عوض شد. بهرام که از همه جا بی خبر بود، تصمیم گرفت خارج برود و اینجاست که تقدیر را نمی شود از قبل پیش بینی کرد....
هوا ابری بود و نم نم بارون می بارید.
پاییز همیشه هوای دلگیری رو به همراه داره.
دیوانه وار عاشق پاییز و برگ ریزانم.
روزها و شب هارو به امید دیدن پاییز پشت سر می زارم.
رنگ های سرخ و زرد و سبز و نارنجی و قهوه ای رو فقط روی یه درخت پاییزی می شه دید.
تو پاییز آدم می تونه به هر بهونه ای عاشق بشه.
به هر بهونه ای می تونه بزنه زیر گریه. می تونه دیوانه وار توی کوچه و خیابان ها قدم بزنه و کسی بهش ایراد نگیره. همیشه با برادرم و خواهرم 90 روز پاییز رو توی پارک های شهر پرسه می زدیم. بدون هیچ حرفی فقط راه می رفتیم.
هراز گاهی سارا و سهراب از عشق و عاشقی حرف می زدن و من فقط گوش می کردم.
توی محل یه دختر بود که خیلی دوست داشتم باهاش دوست بشم ولی هیچ وقت موقعیتش جور نمی شد.
سهراب بد جور چشمش دختره رو گرفته بود. فقط من می دونستم تا اونو می بینه، دست و پاشو گم می کنه.
سه سال گذشت و کلاس آخر یعنی همون پیش دانشگاهی بودیم. سر کلاس نشسته بودیم که در باز شد و همون دختر خندون اومد داخل گل از گلم شکفت بلند شدم و ازش خواستم پیشم بشینه. با گرمی استقبال کرد و باهام دست داد و کنارم نشست.
این شد آغاز به دوستی ابدی.
صدای مادرم منو به خودم آورد: باز کجایی سوپت رو بخور.
نگاهی به روی میز کردم مامان برام سوپ ریخته بود. دستی به سرم کشید و گفت: سوسکه به بچه اش می گه: قربون دست و پای بلوریت برم.
اینو گفت و خودش زد زیر خنده. لبخندی زدم و سوپ رو برداشتم و خوردم.
مادرم صورتم رو بوسید و ظرف هارو برداشت و از اتاق بیرون رفت. چشم هامو بستم و با خودم گفتم: می میری به جوک های بی مزه مادرت بخندی؟ اون بیچاره به خاطر تو جوک می گه.
نسخه الکترونیک کتاب رمان ایرانی تاوان را می توانید از طریق نرم افزار فراکتاب دانلود کنید و سپس در کتابخوان فراکتاب آن را مورد مطالعه قرار دهید.
مشخصات کتاب رمان ایرانی تاوان در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | ماهواره |
نویسنده: | ام البنین منیری خلیل آباد |
تعداد صفحه: | 141 |
موضوع: | داستان ایرانی |
قالب: | الکترونیک |