در کتاب نمایش روحوضی بهتفصیل دربارهی نمایشهای شادیآور ایرانی بهویژه نمایش روحوضی ـ که البته ریشه در نمایشهای ابتدایی و پیشین خود دارد ـ بحث خواهیم کرد؛ بنابراین با تأملی دیگرباره و البته ژرف، میتوان به بررسی و شناسایی این ریشهها و عناصر کمیک آن پرداخت.
این عناصر خندهساز که در ابتدا شاید بیشتر، حالتی ناخودآگاه داشت و محصول مشق نظری و عملی هنرپیشگان در بین عامهی مردم و ژرفنگری و ژرفاندیشی آن ها در مسائل روزمرهی تودهها بود، بعدها بر اثر تکرار و به دست آمدن تجربههای متفاوت در امر اجرا، به تکنیکهایی جادویی برای خنداندن تماشاچیان تبدیل شد که خواه نا خواه گروههای دیگر را که در قالب بنگاههای شادمانی (بهویژه در عصر قاجار و اوایل پهلوی اول) به رقابت میپرداختند، به تکاپو و یافتن و به کار بستن تمهیدات شادیآفرین بکر و در عین حال متفاوت، واداشت.
متأسفانه نمایش روحوضی، بهویژه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 به یکباره دچار رکود و افول شد که البته میتوان برای آن چند دلیل را بر شمرد: اول آنکه دولت و ادارهی شهربانی گروههای نمایشی، بهویژه نمایشسازان روحوضی ـ که نمایششان خالی از انتقاد نبود- را ملزم به ارائهی متنی که حاوی طرح، قصه و احتمالاً گفتگوهای نمایشی میشد، کرده بود تا به این طریق بتواند سانسور مورد نظر خویش را اعمال کند؛ از سوی دیگر حضور رسانهای جدید به نام رادیو و تلویزیون و البته سینما و در کنار آن تأسیس مراکزی به نام کاباره که صرفاً برای خوشگذرانی و تفریح ایجاد شده بودند، همه منجر به افول این نمایش گشتند؛ افزون بر آنکه بیتوجهی، بیاعتنایی و نگاه حقارتبار روشنفکران غربیمآب ایرانی و بسیاری از کسان دیگر، به نمایش روحوضی، و توصیهی ایشان برای اجرای نمایش به شیوهی تئاتر غرب نیز تأثیری موازی بر این جریان داشت.
علی نصیریان، بهرام بیضایی و داوود فتحعلیبیگی و... از جمله افرادی بودند که تلاش کردند با ارائه و ثبت متون نمایشی و پژوهش، به نحوی به مانایی و زایایی این نمایش کمک کنند. علی نصیریان با نگارش نمایشنامههای «بنگاه تئاترال»، «سیاه» و «بازی سلطان و سیاه» و قرائت مقالهای در جشن هنر شیراز (1356) و بهرام بیضایی با اختصاص دادن فصلی مستقل به نمایشهای شادیآور، در کتاب ماندگار «نمایش در ایران» و نیز داوود فتحعلیبیگی با فعالیتهای نگارشی و نمایشی خود و ارائهی مقالات، مصاحبهها و اجرای چندین نمایش به شیوهی روحوضی نظیر «عروسی ننهغلامحسین» و «رام کردن زن سرکش» همگی به سهم خویش، گامی هر چند کوتاه، اما مهم و مؤثر برای شناسایی نمایش روحوضی برداشتند؛ با وجود این - همچنانکه مشخص است - اینگونه تلاشها هر چند در خور تحسین و امتنان قلبیاند، با این حال تنها شرط لازمند و کافی نیستند.
نویسنده در کتاب نمایش روحوضی؛ زمینه، زمانه و عناصر خنده ساز مفصلاً درباره نمایش های شادی آور ایرانی بحث می کند تا بار دیگر به شکلی ژرف و عمیق، ریشه های این گونه از نمایش بررسی و شناسایی شود. او حتی تلاش می کند تا در مقاطعی از تاریخ، مانند تحولات سیاسی پس از کودتای 28 مرداد 1332، تأثیر مسائل اجتماعی بر روند نمایش های طنز روحوضی را بررسی و معرفی کند.
با بررسی این کتاب از همان ابتدا پیداست که برگسون حرکتی متفاوت را در عرصه ی واکاوی کمدی آغاز کرده است که بیش از هر چیز از جهت روش کار و نوع نگاه به موضوع، متفاوت است. کتاب خنده از آنجا که با قضایای فلسفی به صورت معمول آن سر و کار ندارد، یک اثر فلسفی به معنای خاص آن نیست؛ در عین حالی که پژوهشی است با نگاهی فیلسوفانه و عمیق که از شیوه های علمی در بررسی و تفکر فلسفی در نگرش به موضوع برخوردار است؛ از این رو با گذشت صد سال از انتشار این اثر همچنان جایگاه ممتاز خود را میان تمام آثاری که به طنز و خنده پرداخته اند، حفظ کرده است.
برگسون در این کتاب می نویسد: «... چه وجه مشترکی بین شکلک یک دلقک، بازی با کلمات، یک اشتباه فکاهی و صحنه ای از یک نمایش ظریف کمدی وجود دارد؟... غیر از آنچه خصوصاً انسانی است، کمیکی وجود ندارد... یک کلاه ما را به خنده می آورد؛ امّا آنچه را که ما در این شیء به مسخره می گیریم، آن تکه نمد یا حصیر نیست؛ بلکه شکلی است که یک انسان به آن داده است و تخیلی است که انسان، کلاه را به قالب آن در آورده است.»