کتاب فاوست ++ و آن چه می خواستم درباره ی دانتون بدانم اما میترسیدم از ژاندارک بپرسم (دو نمایشنامه) نوشته میلاد اکبرنژاد توسط انتشارات افراز منتشر شده است.
دانتون: روبسپیر! میدونم که هر کلمهی من اهرمِ گیوتین را آزادتر میکنه اما تکرار میکنم این روش شما نتیجهیی جز نابودیِ جمهوری نداره
قاضی: نابودی تو نابودیِ جمهوری نیست.
دانتون: این وسط من چندان مهم نیستم. اگر حرفی هم میزنم از زبانِ کسانیاِه که یا در زنداناَند یا در گورستان.
روبسپیر: میخوای خائنین آزاد بگردند
دانتون: هرکسی بر خلافِ تو فکر میکنه خائن به انقلاب نیست.
روبسپیر: معیارِ سنجش خائن و خدمتگزار، خود انقلاباِه.
دانتون: بس کن مکزیمیلیَن! اگه مشکلِ تو مناَم، من حاضرم کنار برم.
روبسپیر: نه بعد از اینهمه فتنه که در سخنرانیها و مقالاتاِت راه انداختی
دانتون: اولین اصلِ حقوقِ بشر آیا آزادیِ انسان در بیانِ عقاید نیست؟.... ما این رو با هم نوشتیم.
روبسپیر: دم زدن از این حرفها در شرایطی که فرانسه درگیرِ جنگ با قدرتهایِ اروپاییاِه آیا صلاحِ جمهوریاِه؟ ما به آرامش نیاز داریم دانتون!
دانتون: و به همین دلیل میگم عفوِ عمومی اعلام کن! کمیتههایِ مجازات رو منحل کن! خواهش میکنم.
روبسپیر: برایِ آرامش، خائنین باید از صحنهی انقلاب محو بشند. درختِ انقلاب هنوز به خون نیاز داره.
دانتون: فرانسه بوی لاشه گرفته. تو در هر چیزی دنبالِ خون میگردی. مردم خستهاَند روبسپیر!