کتاب صداهایی از چرنوبیل اولین مجموعه از کتابهای چندصدایی خانم «سوتلانا الکسیویچ» برنده جایزه نوبل ادبیات است که در سال 1985 منتشر شد. در واقع این کتاب حاصل تلاش ده سالهی او برای جمعآوری مستندات و نقب زدن در حادثهی اتمی چرنوبیل، از طریق گفتوگو با مردمی است که از صبح روز 26 آوریل 1986 درگیر بزرگترین فاجعهی تکنولوژیک قرن بیستم شدند و هنوز هم با عواقب آن دست به گریبانند. این حادثه در اوکراین رخ داد و انفجار و آتش سوزی در یکی از نیروگاههای چرنوبیل، باعث پخش مواد رادیواکتیو در بخش بزرگی از غرب شوروی و اروپا شد و در نتیجه از هر 100 نفر از مردم این منطقه 82 نفر به بیماری سرطان مبتلا شدند. نشریات بلاروس بعدها نوشتند که از هر 100 هزار نفر، بیش از 6 هزار نفر به انواع بیماریها مبتلا هستند.
نویسندهی کتاب صداهایی از چرنوبیل که بیشتر آثارش، کتابهای مستند بر پایهی مصاحبه با افراد مختلف است، در این کتاب گزارشهایی بینظیر و نشنیده از حوادثی که در طول بحران چرنوبیل، اتفاق افتاده است را در قالب داستان به نمایش میگذارد. مطالبی که همراه با خشونت و نومیدی فراگیر در زندگی مردم بوده و هماکنون نیز پس از گذشت چند دهه، زندگیهای بسیاری را تحتتاثیر قرار داده است. سوتلانا الکسیویچ، خود در گفتوگویی درباره این کتاب گفته است: «این کتاب دربارهی چرایی و چگونگی فاجعه چرنوبیل نیست. این کتاب دربارهی جهان بعد از حادثه چرنوبیل، دربارهی اینکه چگونه مردم با آن روبهرو شدند و با آن زندگی کردند، میباشد. دربارهی آسیبها و صدماتی که چرنوبیل به طبیعت و ژنتیک انسانی وارد کرد، هم نیست، بلکه دربارهی این است که چگونه این تجربهها روی زندگی ما و روح و روانمان تاثیر گذاشت.
در حالی که چرنوبیل ترسها و احساسات تازهای را درون ما شکل میدهد، اما برخی ترسهای قدیمی را از بین میبرد. ترس از دولت کمونیستی از بین رفت، وقتی مردم با این انتخاب مواجه شدند که آیا فرار کنند و خانوادهشان به مکانی امن انتقال دهند یا به حزب و حکومت وفادار باشند و در چرنوبیل بمانند. مردم فرار را انتخاب کردند، چون ترس از رادیواکتیویته باعث شد ترس مردم از روسای حزب کمتر شود. این مقامات حاضر شدند کارتهای شناسایی حزب را کنار بگذارند تا متهم نشوند که روی جدیت فاجعه چرنوبیل تاکید کردهاند. این نویسنده بلاروسی میافزاید: اکثر مردم درباره این وجه چرنوبیل چیزی نمیدانند. این کتاب از واکنشهایی تاثیر پذیرفته که وقتی کتاب را مینوشتم، در ذهنم نقش بست؛ مردم کمکم به معنی زندگیشان و زندگی به معنای عام فکر میکردند؛ احساس نیاز به جهانبینی تازهای داشتند، جهانبینیای که بتواند نجاتبخش همه باشد. چطور میتوانیم خودمان را نجات دهیم؟»
مطالب صداهایی از چرنوبیل برگزیدهای است از صدها مصاحبه با کسانی که در فاجعهی اتمی چرنوبیل، آسیب جدی دیدند و این آسیبها را به همراه درد و رنجی عظیم به نسلهای بعدی انتقال دادند. او معتقد است که این حادثه هرگز به درستی فهمیده نشد. نگارش این کتاب، بیش از ده سال به طول انجامید.
سوتلانا الکسیویچ در تاریخ 31 مه 1948 در شهر اوکراینی ایوانو - فرانکو از پدری بلاروسی و مادری اوکراینی متولد شد. پدرش یک نظامی بود و پس از پایان خدمتش در ارتش به همراه خانوادهاش به بلاروس بازگشت. آنها در دهکدهای ساکن و پدر و مادر سوتلانا در آنجا به عنوان معلم مشغول به کار شدند. سوتلانا پس از اتمام تحصیلات به عنوان گزارشگر در روزنامهی محلی شهر نارولیا، واقع در ناحیهی گومل، مشغول به کار شد. او بین سالهای 1967 تا 1972 در دانشگاه مینسک، به تحصیل در رشتهی خبرنگاری پرداخت و پس از فارغالتحصیلی برای کار در یک رونامهمحلی به شهر برست، در ناحیهی برسا رفت و همزمان به کار تدریس هم مشغول شد. اما پس از یک سال برای کار در روزنامهی سلسکایا به منیسک دعوت شد. او برای بیان نظریات و عقایدش سبکهای ادبی مختلفی را تجربه کرد؛ از قبیل داستان کوتاه، مقالهنویسی و گزارش؛ و در نهایت این نویسندهی مشهور بلاروسی، آلس آدامویچ بود که تاثیری بهسزا و قطعی بر الکسیویچ در برگزیدن ژانر نوپایی در ادامهی مسیر نویسندگیاش گذاشت؛ ژانری مرسوم به «رمان جمعی»، «رمان- اوراتوریو»، «رمان- سند»، «مردمی که از خودشان میگویند» و «همسرایی حماسی». الکسیویچ همیشه از آدامویچ به عنوان مهمترین آموزگارش و کسی که به او در یافتن مسیر خاص خودش کمک کرده، یاد میکند. الکسیویچ میگوید: «همیشه در جستجوی سبکی ادبی بودهام که بتوانم به کمک آن تا حد ممکن به زندگی واقعی نزدیک شوم.» واقعیت همیشه مانند آهنربایی مرا جذب خودش کرده، آزارم داده و مسحورم کرده است و همیشه خواستهام آن را همانگونه که هست، روی کاغذ ثبت کنم و خیلی زود ژانر صداها و اعترافات واقعی انسانها، شواهد و اسناد گواهان را برای منظورم مناسب یافتم. من اینگونه دنیا را میبینم و میشنوم؛ همسرایی صداهایی فردی و مجموعهای از جزئیات روزمرهی زندگی. چشم و گوش من اینطور عمل میکند و به این تربیت تمام پتانسیلهای روحی و عاطفیام به طور کامل جامهی عمل میپوشند و من میتوانم همزمان یک نویسنده، خبرنگار، جامعهشناس، روانشناس و خطیب باشم.»