کتاب آلیس پنج داستان است درباره ی پنج مرد و آلیس و مرگ نقطه ی پیوند داستان ها می باشد. آلیس زنی میانسال است که در طول داستان و برخورد با موضوعات مختلف که هستهی اصلی آنها را «مرگ» تشکیل داده است، به نوعی خودباوری و خودآگاهی در زندگی میرسد. در این کتاب، نویسنده همواره سعی کرده است که شخصیت اصلی را در برابر کنش و واکنشهای ارادی و غیر ارادی قرار دهد تا در پایان بتواند از او فردی قوی، دقیق و البته حساس به موضوعات مختلف بسازد.
آلیس تجربیات متعددی را از سر میگذراند، از جمله عشق، مرگ، زندگی و همواره بر این نکته واقف است که مرگ افراد نباید مانعی برای ادامهی زندگی و روند آن محسوب شود. به طور مثال در بخشی از کتاب او به دنبال علت مرگ کسی میگردد که سالهای بسیار دور، از دنیا رفته است و این نکته نشاندهندهی درونیات آلیس برای جستن پاسخهای هستیشناسانه در مورد مرگ است.
نکتهی مهم و قابل توجه در این کتاب، برخورد آلیس و انسانهای دیگر با مرگ است؛ چرا که آنها با وجودی که به مراسم خاکسپاری و تدفین فکر میکنند و برایش برنامه می چینند، اما زندگی را با تمام وجود ادامه میدهند و میگذارند روح روشن زندگی در سرتاسر عمرشان حضور داشته باشد. شخصیتهایی که در طول کتاب، آلیس با آنها برخورد داشته و آنها به نوعی در معرض مرگ قرار گرفته و بخشی از زندگی روزمرهی او را تشکیل میدهند.
یودیت هرمان در 15 مه 1970 در بیمارستان سن جوزف در غرب برلین متولد شد. او تا اواسط دههی 90 در همان منطقه بزرگ شد. یودیت هرمان دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشتهی فلسفه است. بعدها او توانست در یک آکادمی تخصصی در حوزهی خبرنگاری آموزش ببیند و به واسطهی آن برای یک روزنامهی آلمانی در نیویورک کار کند. زمانی که او در آمریکا بود، شروع به نوشتن کرد و آثاری را به صورت مجموعهداستان گردآوری کرد. در واقع فعالیت او در حوزهی خبرنگاری موجب شد که او دست به قلم ببرد و به طور مختصر شروع به نویسندگی کند.
پس از بازگشت به برلین او توانست جایزهی «آلفرد دلن» را از دانشگاه آکادمی هنر در برلین و در سال 1997 دریافت و در سال 1998 اولین مجموعه داستان خود با نام «خانهی تابستانی» را منتشر کند. یودیت هرمان موفق به کسب دو جایزهی «هوگو بال» و جایزه ادبی «برمر» شد و در سال 2001 توانست جایزهی ادبی سالانهی آلمان را دریافت کند. او دومین مجموعهداستانش را در سال 2003 منتشر کرد. وی تاکنون چندین داستان کوتاه منتشر کرده است، همچنین نخستین رمان او در سال 2014 به چاپ رسید. خانم هرمان یکی از شخصیتهای برجسته در میان نویسندگان زن به شمار میرود.
کنراد پیرمرد هفتاد سالهای است که آشنایی قدیمی با آلیس دارد. او به همراه همسرش «لوته» در ایتالیا در کنار یک دریاچه زندگی میکنند. در یکی از روزهایی که کنراد در بستر بیماری به سر میبرد، از آلیس تقاضا میکند که به دیدنش برود و به او اجاره میدهد که دوستانش را هم به آنجا ببرد. آلیس به همراه دو نفر از دوستانش به ایتالیا میرود و تنها فرصت میکند چند کلمهای با کنراد در بیمارستان صحبت کند. ریشارد و همسر او «مارگارت» نیز از دوستان آلیس هستند.
زمانی آلیس به دیدار ریشارد میرود که او در حالت احتضار است و لحظه به لحظه به مرگ نزدیکتر میشود. مالته عموی آلیس است که سالهای بسیار دور از دنیا رفته است. در طول داستان مخاطب متوجه میشود که مالته، همجنسگرا بوده و آلیس تلاش میکند تا به ملاقات «فریدریش» دوست قدیمی عمویش برود و راز مرگ او را بیابد. فریدریش در پی جستوجوهای آلیس، نامههایی را در اختیار او قرار میدهد که در آن سالها بین او و مالته ردوبدل شدهاند. رایموند که پایانیترین داستان این کتاب را شکل میدهد، همسر آلیس است.
او به تازگی و درست یک سال پس از مرگ ریشارد، از دنیا رفته است و اکنون آلیس در حین جمعآوری وسایل او است و به مرور خاطرات خود و زندگی مشترکش با رایموند میپردازد. درواقع این بخش از کتاب حالت پختهتری از تصاویر ارائه شده از مرگ و روحیات آلیس را به مخاطب میدهد که بر جذابیت کتاب، افزوده است. در این فصل، یودیت به تمامی شخصیتهای کتاب اشاره میکند و سرنوشت هریک از آنها و همچنین افرادی را که در رابطهی نزدیک با آنها بودند، به طور مجزا روایت میکند.
نکتهی قابل توجه این است که در طول کتاب برخورد آلیس با مرگ، برخوردی آرام و درونی است و در تمام لحظهها مخاطب خود را جای او قرار میدهد تا واکنش خود را در موقعیتهای مشابه بسنجد. میتوان بزرگترین درس این کتاب را اینگونه عنوان کرد که زندگی با وجود غم، تیرگیها، از دست دادنها و... هنوز و برای همیشه ادامه دارد.