کتاب لینی و قدرت پنهان نوشته سارا حاجیان توسط انتشارات متخصصان منتشر شده است.
اگنس با اشاره به حرف های ظهرش به لینی گفت:
- حالا نوبت جاییه که ظهر بهت گفتم. از هرکجا که رد می شدند و برای لینی ناآشنا بود ادموند شروع می کرد به توضیح دادن بعضی وقت ها اگنس توضیحات او را کامل می کرد. اتاقی که آن ها می گفتند در آخرین طبقه قرار داشت اتاق او در یکی از برج های کنار قصر بود. «کنار قصر دو برج بلند قرار داشت. » پله های برج باریک و پیچ درپیچ بودند، آنجا سرد و تاریک بود. پس از پیمودن تمام پله ها بالاخره به اتاق ادموند رسیدند. اتاق ادموند به وسیله ی یک قفسه به دو بخش تقسیم می شد. قفسه ای پر از مجسمه، کارت پستال متحرک «برای لینی خیلی عجیب و جالب بود » عکس، وسایل جالب و ...آن سوسکی که اگنس می گفت برای لینی بیشتر جالب بود تا ترسناک و حال بهم زن؛ اما درمورد میمون با اگنس موافق بود چون واقعاً حال بهم زن و چندش آور بود.