زهرا افراسیابی در اشعار کتاب راز پرهون زرد تلاش کرده تا مجموعه کلمات را طوری در کنار یکدیگر بنشاند که نقشی از واکنشهای او به حوادث و وقایع روزگار را نشان دهد. او در این بازخوردها به هیجانات منفی و افکار امیدبخش اشاره کرده است و آنها را با کمک نمادهای طبیعی، اسطورهها و تلاشهای فردی و اجتماعی به قالب شعر و دلنوشته درآورده است.
صدای تلنگر باران پاییز
روی شیروانی کلبه خیس
پلکهای خمار خفته را
به تماشا گشوده است
مثل یک کودک مسرور
رها از چنگ پلشتیها
میگریزم به آغوش مه
صبحگاه
چکمههای صورتی را
پاپوش قدمها میکنم
سبد حصیری در دست
بی چتر
بدون پالتوی خزدار
دور میگردم از مرز آبادی
مثل آهوان تیزپای
که رمیدهاند از
یورش شیران غرنده مست
مثل غزالان سیهچشم
در گریز از
حمله ددان وحشی پست
من اینجا در پناه سروهای بیبرگ
در سایه سار کاجهای خیس
ایستادهام به تماشای پیچکها