کتاب اینجا سوریه است به قلم زهره یزدان پناه قره تپه، اولین زن ایرانی نویسنده، پژوهشگر و مستندساز که برای نگارش کتاب، عازم کشور سوریه شده است. این کتاب توسط انتشارات راه یار به چاپ رسیده است.
زهره یزدان پناه قره تپه نویسنده کتاب اینجا سوریه در بخشی از مقدمه خود درباره چرایی و انگیزه نگارش کتاب، چنین نوشته است: «پرسش اصلی در این سفر جستوجوگرانه و پژوهش برای نگارش مطالب کتاب، این بود: جنگ تحمیل شده به مردم سوریه، چه تبعاتی بر زندگی زنان سوری با ادیان و مذاهب و قومیتهای مختلف داشته است؟
چگونه زندگی شخصی و خانوادگی این زنان، متأثر از این جنگ تحمیلی قرار گرفته است و زنان چه خاطراتی از این وضعیت دارند؟
بدون شک، یافتههای چنین پرسشی، نهتنها روایت مظلومیت زنان سوری در جنگ تحمیلی بر سوریه است، بلکه بیانگر عمق جنایتهای دشمنان سوریه و مردم آن هم خواهد بود.
وقتی که نام «زن» به میان میآید، به طبع در کنارش مسئله خانواده مطرح میشود؛ یعنی همسر و فرزندان و همچنین دیگر اعضا مانند پدر، مادر، خواهر و برادر.
در این جستوجو اما به علت حضور نیروهای ایرانی در سوریه، ردپای فعالیتهای آنها هم در عرصههای مختلف آشکار میشود.
مستند «زنانی با گوشواره های باروتی»، روایتی است از زنان داعشی حاضر در کمپهای سازمان ملل که همسرانشان در جنگ یا کشته شدهاند یا فرار کردهاند. در این مستند، زنان، نالان و پشیمان نیستند و داعش را موجودی خوب دانسته و از رفتن آنها راضی نبودهاند. مستند زنانی با گوشواره های باروتی
نویسنده برای نگارش کتاب اینجا سوریه است، چند مرتبه به استانها و شهرهای مختلف سوریه سفر کرده است. روایتهای کتاب به ترتیب زمانی، به طور جداگانه و در دو بخش مرتب شدهاند.
بخش اول، خاطرات سفر سال ۲۰۱۷، مصادف با پاییز و زمستان ۱۳۹۶ و بخش دوم، وقایع سال ۲۰۱۸ مصادف با تابستان ۱۳۹۷ است که به نگارش درآمده است.
هر بخش نیز شامل یازده فصل است.
بخش ضمیمه این کتاب نیز تصاویری از وضعیت مردم و مناطق مختلف سوریه است که به صورت رنگی چاپ شده و عمدتا توسط نویسنده عکاسی شده است.
«... افراد زخمی را جلوی چشم بچههای کوچک شلاق میزدند. بچهها که این صحنهها را میدیدند، از ترس گوشهای پناه میبردند و گریه میکردند. مسلحین ایلین را با همان بدن مجروح شلاق زدند؛ آنهم جلوی چشم بچههایش.
بقیه زنهای اسیر، بچههایش را در آغوش میگرفتند و سعی میکردند با دست جلوی چشمهایشان را بگیرند. دخترهای چهارساله و دوسالهاش با وحشت و نگرانی گریه میکردند.
وقتی مسلحین بیرحمانه شلاق به سروصورتمان میزدند؛ تنها کاری که میتوانستیم بکنیم این بود که دستهایمان را سپر سروصورتمان کنیم تا ضربههای کمتری بهمان بخورد.»
در بخش دیگری از اینکتاب آمده است:
«... با عجله از خانه دویدم بیرون. ناباورانه دیدم درِ حیاط از جایش کنده شده است. یوسف را نمیدیدم؛ فقط صدایش را میشنیدم که جیغ میزد: «موشک! موشک!»
دنبالۀ صدا را که گرفتم، به خانۀ سمر رسیدم. کل خانه منهدم شده بود. رفتم داخل ساختمان. یوسف را دیدم در حالی که سر و پاهایش ترکش خورده، کنار جنازۀ بیسَر سمر نشسته است... سمر سر سجاده بوده و داشته نماز میخوانده که موشک میزنند.»
در فروشگاه اینترنتی فراکتاب امکان تهیه کتاب pdf اینجا سوریه است و کتاب چاپی اینجا سوریه است به قلم زهره یزدان پناه فراهم شده است و شما می توانید این اثر را در قالب هرکدام از این 2 حالت دانلود و خریداری کنید.