کتاب ماهی نه، ماهرخ، اثر شعله جهانگیری؛ مجموعهای از خاطرات دختر کوچک و شیطونی به نام ماهرخ است.
ماهرخ میخواهد خودش را در دل عمهخانم جا کند تا او را به پرورشگاه نفرستند؛ آخر مادرش بیمارستان است و بیهوش است و کسی غیر از عمهخانم که البته قدری تخس و بداخلاق است را ندارد. ماهرخ سعی میکند کارهای خوبی انجام دهد ولی برعکس خرابکاری میکند و حرص عمهخانم را درمیآورد؛ البته راستش کارهایش بامزه و جالب است. او یک دفترچه خاطرات دارد که هر روز میرود بیمارستان و خاطرات روزانهاش را برای مادرش میخواند. دکتر به او گفته که میتواند با خواندن خاطرات برای مادرش، حال مادرش را خوب کند.
خاطرهی آدامسی
بدترین روزی که داشتم، امروز بود. وقتی از خواب بیدار شدم، یک عالمه آدامس له شدهی دیشب روی موهای بالای گوش راستم چسبیده بود. با اینکه عاشق آدامس بادکنکی هستم؛ ولی آن لحظه از آدامس متنفر بودم. اعصابم خرد شده بود. میخواستم پیش مامانم بروم؛ ولی با این وضع نمیشد.
آدامسی که این همه دوستش داشتم، برایم دردسر شده بود. بدبختانه مثل یک دایرهی سفت بالای گوشم سنگینی میکرد. جلوی آینه با مهارت، زیر موهایم قایمش کردم. آن تکهی سفت اعصاب خردکن کامل زیر موهایم رفت. به خودم گفتم: «خوبی موهای پر اینجا معلوم میشه»
بعد تصویر یک جنگل با درختهای کم برگ و یک جنگل با درختان پربرگ شلوغ توی ذهنم آمد. موهای من همان درختهای پر بود.. .
نظر دیگران //= $contentName ?>
کتاب شیرین و پرکششیه. بچه ها تا آخر می خوانند بدون اینکه خسته بشوند....
فوقالعاده جذاب و شیرین و آموزنده بود....
کتاب با قلمی روان وساده ما را با ماهرخ شیطان وبا مزه همراه می کند.این کتاب جذاب وپر کشش را به دوستان پیشنهاد ...