کتاب بانوی بی نشان در راستای چگونگی الگوبرداری عملی از حضرت زهرا(ع) در عصر حاضر در قالب بیان هشت داستان از حضرت فاطمه(ع)، اشارهای به مظلومیت صدیقه کبری(ع) و ... طراحی و تولید شده است.
عناوینی همچون «اسوهای برای همه»، «نور در دامن نور»، «در هنگامه سختی ها به فاطمه(س) نگاه کن»، «عقدی که در آسمان بسته شد»، «سبک زندگی زهرایی»، «کدبانویی که سفرهاش بهشتی است»، «شاهزادهای؛ ولی نه مثل شاهزادگان دنیا»، «حسرت کنیزی خانهاش»، «یک بانوی واقعی» و«ختم کلام» از جمله فصلهای کتاب «بانوی بی نشان» است. مطالب ارائه شده در این کتاب در مورد سبک زندگی زهرایی در رثای صدیقه طاهره حضرت فاطمه (س) برگرفته از آیات و احادیت اهل بیت(ع) است.
در میان عرب از همه به ثروتمندی معروفتر بودند. عبدالرحمان و عثمان از متموّلان عرب بودند و با هم رقابت می کردند. برای همین، وقتی عثمان فهمید ابوبکر و عمر، هردو در خواستگاری جواب رد شنیده اند، جرئت کرد و او هم با عبدالرحمان راهی شد.
طوری به سمت مسجد قدم برمی داشتند که گویی برندۀ میدان مسابقه هستند! عبدالرحمن جسورانه به چهرۀ رسول خدا (ص) خیره شد و بادی به غبغب انداخت و صدایش را صاف کرد: «فاطمه را به من تزویج کن. صد ناقۀ سیاه زاغ چشم که بار آن ها جامه های سفید و نازک مصری باشد و ده هزار دینار، به صِداق او می دهم. » عثمان که گمان می کرد شاید پیشنهاد عبدالرحمان پذیرفته شود، حرفش را برید و گفت: «من هم همین مهریه را می دهم؛ به اضافۀ اینکه من از عبدالرحمان مقدم ترم و پیشتر از او اسلام آورده ام.