کتاب ولی عهد داستان آقازاده نوجوانی است که از آقازادگیاش سوء استفاده میکند. همه مدل لباس، کفش، ساعت، لوازم ورزشی، ادکلن و … و به اصطلاح مارک. او حتی با پسر رئیس جمهور اسبق هم رفیق است و در مافیای قمار، شراب و پارتی او وارد بازی میشود. به فرانسه میرود و زیر نظر یک جاسوس اسرائیلی آداب و شئون دیپلماتیک را آموزش میبیند حتی قتل.
اما به یکباره همه چیز ظرف مدت یکی دو روز عوض میشود. همه داشتهها را از دست میدهد آنگونه که مجبورند در بیقولهای کثیف ساکن شوند تا نام و رسم خودشان را مخفی کنند. ولیعهد داستان آقازادگی و روابط و قواعد بازی دیپلماتیک است. دنیا و قواعد سخت و سنگین و کثیف پولدارها و آقازادهها.
زینت گفت که این گلدان را خیلی دوست دارد. پدر با یک حرکت چشم اشاره ای به گلدان کرد که می تواند بردارد. هنوز سمسار سوم نیامده بود تا لوازم نفیس و تزیینی را با خودش ببرد. پدر رو کرد به رضا و گفت: هر جایی رفتید این خانه را فراموش می کنید. برای هیچ کس تعریف نمی کنید کجا کار می کردید چه چیزهایی در این خانه دیدید و چه اتفاقی در این جا افتاده.