جلد نهم از مجموعه دانشنامه امام علی(ع)، موضوع تاریخ را پی میگیرد و ادامه جلد پیشین است. از جلد اول تا هفتم، سخن را روی به آموزههای امیرالمومنین بود(ع) بود و از آن پس، سخن درباره تاریخ زندگی و سیره آن حضرت است. خواننده که در هفت دفتر با تعلیمات آسمانی امام آشنا شده است، به حق میطلبد که کارنامه زندگی او را ورق بزند و بداند که آن آموزهها از کیست و آنکه چنان گفت، چسان زیست.
جلد نهم دانشنامه امام علی(ع) درباره زندگی آن حضرت است. آثار تحقیقی درباره تاریخ و سیره امام علی(ع)، به زبان فارسی، اندکشمار است. مجموع آثار در این عرصه، پر برگ است اما کمبار، و خواننده فارسی زبان با «غنای انتشارات» و «فقر اطلاعات» مواجه است. آنچه در جلد نهم دانشنامه امام علی(ع) عرضه میشود، دو مقاله جغرافیای با صبغه تاریخی است و چند مقاله در شناخت مخالفان امیرالمومنین(ع) و بخشی از تاریخ زندگی آن حضرت.
مجموعه سیزده جلدی دانشنامه امام علی(ع) زیر نظر علی اکبر رشاد و به همت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تهیه و منتشر شده است.
قاعدین در تاریخ
قاعدین در تاریخ زمینهساز پیروزی جبهه باطل بودهاند. وقتی صحنه درگیری حق و باطل سخت میشود و سرنوشت انسانها با مرگ پیوند میخورد، جو جامعه برای گسترش تفکر وانشستگی و عافیتطلبی فراهم میشود. آنگاه کسانی را که آماده مرگ در راه خدا نگردیده، خصلتهای منفی خود را در پس مرداب شبهات پنهان کردهاند، این بیماری مزمن دربرمیگیرد، و وسیلهای مناسب و سلاحی برنده و فریبنده میگردد تا پیروان ناپخته جبهه حق را شکار کند.
موسای کلیم(ع) که جز به حق و نجات محرومان و مستضعفان نمیاندیشید، نعمتهای خدا را بر قومش یادآور شد و از آنان خواست برای شکر نعمت خداوند، سلاح به دست گیرند و وارد سرزمین مقدس شوند و آنجا را از لوث وجود ستمگران پاک کنند؛ اما قاعدین قوم بنیاسرائیل فریاد برآوردند:«هان ای موسی، در سرزمین مقدس، قوم ستمگری زندگی میکنند و تا ظالمان از آنجا خارج نشوند، ما به آن سرزمین وارد نخواهیم شد.»
دو مرد باتقوا که عشق خدا رویینتنشان کرده بود و هیچ افسونی بر آنها کارگر نبود، پیش آمدند و قوم بنیاسرائیل را به ورود در سرزمین مقدس تشویق کردند و گفتند:«برخدا توکل کنید و به پیش روید که شما پیروزید.» قاعدین بانگ برآوردند: «نه، تا زمانی که ستمگران در آنجا هستند، هرگز پا به این سرزمین نمینهیم. ای موسی، تو و خدایت بروید و با آنان بجنگید و ما همینجا مینشینیم.» موسی(ع) به خدا شکایت برد و گفت:« خدایا، این قوم فرمان مرا نمیبرند و من جز خود و برادرم، کسی را ندارم که پیرویام کند. خدایا، میان من و این مردمان نافرمان جدایی بینداز.»