کتاب رسانه، نژاد و بازنمایی نوشته اولین السلطانی است که توسط محمدمهدی وحیدی ترجمه و در انتشارات سوره مهر منتشر شده است. کتاب رسانه، نژاد و بازنمایی مشارکتی مهم در حوزه مطالعات فرهنگی و رسانهای است. درست است که کتاب به موضوع آشنای نژادپرستی امریکایی میپردازد، با مسئله بغرنج تازهای نیز درگیر میشود که عبارت است از: تداوم این نژادپرستی در دنیایی چندفرهنگی که خود را فارغ شده از مسائل نژادی میداند.
اوِلین السلطانی نشان میدهد چگونه میتوان به طرز موفقیتآمیزی به نقد مسائلی پرداخت که در گفتمانْ درونی شدهاند. بهعلاوه او، ضمن استفاده از نظریات نظریهپردازان مطرحی چون جورجوآگامبن و جسبیرپوار، امکانات نظری تازهای را عرضه میکند که میتوانند در نظریهپردازیهای آتی استفاده شوند. کتاب، به طور کلی، شیوههای جدید برای نظریهپردازی پیرامون رابطهی میان لیبرالیسم، فرهنگ و قدرت دولت عرضه میکند و نقدی قدرتمند و به لحاظ سیاسی ضروری از منطق گفتمانیِ امروز ایالات متحده به دست میدهد.
بازنمایی های پیچیده ساده شده راهبردهایی هستند که از سوی تهیه کنندگان، نویسندگان و کارگردانان سریال های تلویزیونی به کار گرفته می شوند تا این احساس را به وجود بیاورند که بازنمایی هایی که تولید می کنند پیچیده اند. تمرکز من بر تلویزیون است؛ در حالی که سینما هم از همین راهبردها استفاده می کند. ذیلاً به بیان متداول ترین شیوه هایی می پردازم که فهمیده ام نویسندگان و تهیه کنندگان سریال های تلویزیونی، پس از یازدهم سپتامبر، از آن ها برای به تصویر کشیدن شخصیت های عرب و مسلمان استفاده می کنند. برخی از این شیوه ها بیشتر از بقیه به کار گرفته شده اند (و موفقیت روایی بیشتری داشته اند)، اما همه شان در شکل دهی به لایه های متعدد پیچیدگیِ ساده شده نقش دارند.
من نشان می دهم که بازنمایی های پیچیده ساده شده حالت بازنمودی چیزی است که به اصطلاح عصر پسانژادی خوانده می شود و بر آغاز دوران تازه ای از بازنمایی نژادپرستانه دلالت دارد. به نظر می رسد این بازنمایی ها کلیشه های سابق را به چالش می کشند یا پیچیده شان می کنند و در ایجاد یک توهم چندفرهنگی یا پسانژادی مشارکت می جویند. با این حال، بیشتر برنامه هایی که از راهبردهای بازنمودی پیچیده ساده شده استفاده می کنند، هم زمان، منطقی را ترویج می کنند که به سیاست ها و اقدامات نژادپرستانه، نظیر شکنجه کردن عرب ها و مسلمانان، مشروعیت می بخشد. من فهرستی از برخی از این راهبردها به دست می دهم تا معیارهای اصلی بازنمایی های پیچیده ساده شده را مشخص و شیوه های شناخت چنین راهبردهایی را تسهیل کنم.