کتاب شب صورتی، به نویسندگی مظفر سالاری می باشد، که توسط دفتر نشر معارف وابسته به نهاد نمایندگی مقام رهبری در دانشگاه، روانه بازار کتاب شده است
کتاب شب صورتی از مظفرسالاری به داستان مدیریت عشق توسط یک نوجوان میپردازد، نوجوانی که در شهر یزد عاشق می شود و پیرمردی به کمک او میآید.
در کتاب شب صورتی قهرمان داستان ما تفاوت ویژهای با قهرمانان این قصهها دارد شاید این اولین بار است که پسری بیآنکه حتی به دوستی با دختر مورد علاقه اش فکر کند عاشق و واله شده باشد.
هیچ خیال باطلی در ذهن سینا نیست. او فقط یک خواسته دارد «نگین» به او برسد هرچند سال که میخواهد طول بکشد. هرچه قدر که میخواهد دور باشند. هرچه میشود بشود فقط نگین سهم دیگری نشود.
موضوع کتاب شب صورتی، درمورد نوجوانی است که عاشق می شود و پیرمردی به کمک او می آید. داستان در شهر یزد اتفاق می افتد. در انتها کتاب به مهدویت و نیمه ی شعبان اشاره می کند.
سینا یک پسر نوجوان است که دوستی به نام رامین دارد. سینا عاشق خواهر رامین میشود به اسم نگین. نگین همکلاسی خواهر سینا ریحانه هم هست.
دوستی ریحانه و نگین باعث میشود که سینا مرتب او را ببیند ولی چون با سن ازدواج فاصله زیادی دارد و به اخلاق و شرع پایبند است، این ملاقات ها، باعث ناراحتی او میشود. حالا او زودرنج و عصبی شده است و با بیشتر دوستانش دعوا میکند.
کتاب شب صورتی دارای احساسات است، احساسات در مورد انسان هایی است، که باهم تشکیل اجتماع را می دهند. نشاط در سراسر کتاب وجود دارد و با شادی پایان می یابد.
برای خرید کتاب شب صورتی، به اپلیکیشن فراکتاب مراجعه کنید و پس از دریافت کتاب از مطالعه آن لذت ببرید. این کتاب به صورت چاپی و الکترونیکی موجود میباشد.
- بعله... آدمیزاد خیلی کارها میتونه بکنه و میکنه. میتونه فعل خواستنو صرف کنه. میتونه بره با آس مندلی و آقای شکوری حرف بزنه که بیان دیدنم. تا مجابم کنن که خونمو بدم به شاگردم؛ تا خیال آدمیزاد راحت بشه که من اینجا موندگار میشم. فکر کردی نفهمیدم داره این آدمیزاد چیکار میکنه؟
مخ یه خانم محترمو میزنه که این مغازه رو بده به من و اجاره نگیره. جوری مخ آقا صفدرو میزنه که به جای توپی که پاره کرده، یه توپ بهتر براش بخره؛ که سر کیسه رو شل کنه؛ که ماشینشو دیگه جلوی زمین، پارک نکنه.
دیگه چه نقشههایی تو سرشه این آدمیزاد؟ چه فعلهایی رو میخواد زیر جلکی صرف کنه یا صرف نظر کنه؟ بگو منم بدونم!
سینا سرش را پایین انداخت. با خودش گفت: «بسم الله! دیگه چه خبر شده؟!»
آبابا بشقابی را که در آن چند کیک بود، گذاشت جلوی سینا. دست کرد و چانه را آورد بالا. سینا نگاهش کرد.
- ازم ناراحتین؟
آبابا استکان چای را برداشت و کمی نوشید.
- ناراحت؟ نه.
- پس چی؟
آبابا چایش رو خورد و برگشت سر کارش. چند تکه دیگر را نصب کرد. سینا رفت سراغ معرق نگین که فقط چشمها و دماغش مانده بود. پوست صورت که با چوب گلابی و عناب، کار شده بود، خیلی لطیف از آب درآمد بود.
- گوش کن بچه!
برای دانلود کتاب شب صورتی، به اپلیکیشن فراکتاب مراجعه کنید.
مشخصات رمان شب صورتی در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | دفتر نشر معارف |
نویسنده: | مظفر سالاری |
تعداد صفحه: | 388 |
موضوع: | رمان عاشقانه مذهبی |
قالب: | الکترونیک و چاپی |
نظر دیگران //= $contentName ?>
عشق هایی کز پی رنگی بوَد عشق نبوَد، عاقبت ننگی بوَد!...
جزء معدود رمان نویس هایی هستن که هم خوب مینویسند و هم جذاب و با کشش بالا. دمتون گرم آقای مظفرسالاری...
قشنگ بود....