در کتاب دردسر دوست داشتنی آمده است: ازدواج فرصت سازندگی است. فرصتی که انسان در آن با نیمه دیگر خود همراه میشود. منظور از درد سر دوستداشتنی در این کتاب همین ازدواج است. اتفاق شیرینی که دردسرهای خاص خودش را هم دارد. اگر ازدواج نبود انسان چیزی کم داشت و اصلا شاید خودش هم کم بود. شریک زندگی که میآید زندگی تازه اندازه آدم میشود.
حسین سروقامت در جایگاه پدری که پسر خود را به تازگی روانه خانه بخت کرده در این کتاب در بخشهایی به تعداد روزهای سال یعنی ۳۶۵ روز نکاتی را درباره ازدواج، این دردسر دوست داشتنی برای پسر خود نگاشته است. اکنون این عبارات پیش روی شماست تا بخوانید و آویزه گوش خود کنید
گمان می کنم با ذهن جوان و فعالی که شما دارید، حدس زده باشید که مقصود من از این نام پر طمطراق چیست؟ کدام دردسر است که چنین پشت سر آن صفحه بگذارند و حرف بزنند، و بازهم این همه مشتاق داشته باشد؟! با پسرهای جوان هستم؛ باور کنیدگریزی از آن نیست. اگر عاقلانه بیندیشیم و دوراندیشانه تدبیر کنیم، دست ما را میگیرد و می برد وسط عرصه زندگی؛ بی جهت نیست که گفته اند زن و زندگی! ازدواج فرصت سازندگی است. زندگی با آن نیمه دیگر آدمی! که اگر نبود، جوان چیزی کم داشت. نه؛ اصلا خودش کم بود. او که می آید، تازه اندازه می شود. این دردسر با او دوست داشتنی می شود و این زندگی با او رنگ و لعاب می گیرد.