کتاب پرواز با بال مگس نوشته سید علی اصغر علوی، درنگی «فقهالحدیثانه» در ماجرای «اشکی به اندازه با مگس» است. حضرت امام صادق علیه السلام در ضمن حدیثی طولانی فرمودند: «کسی که یادی از حضرت حسین بن علی(ع) نزدش بشود و از چشمش بهمقدار بال مگس اشک بیرون آید، اجر او بر خداست و حق تعالی به کمتر از بهشت برای او راضی نیست.»
کتاب پرواز با بال مگس هم با نظر به همین حدیث و همچنین احادیث و روایات دیگر نوشته شده است. بررسی و نگاهی عمیق در روایاتی که در آنها از چنین مقداری استفاده شده است و هم بیان چند نکته درباره آن که راز و رمز این حدیث را بر طالبانش بگشاید و روح و ذهن را از معرفت سیراب کند.
سید علی اصغر علوی در مورد دلیل نوشتن کتاب پرواز با بال مگس اینطور میگوید: «سال ۱۴۳۷ در هیاهوی شهر آشوب حماسه اربعین ابا عبدالله (ع)، به دنبال رزق روضهای در کوچه پس کوچههای شهر آروزها، کربلا، بودم که دست تقدیر برای خلوت و اشک گوشهای فراهم کرد؛ در حالیکه موسیوار «ثمّ تولی الی الظلّ فقال رب انی لما أنزلتَ الی من خیرٍ فقیرٌ» حال و قالی بود که آن دم میگذشت … تا آنکه کلامی دلنشین از دل موکبی برای این مستمعش پرسشی شگفت و البته قدیمی را تازه کرد و آن رمز و راز این روایت بود: «کسی که یادی از حضرت حسین علی(ع) نزدش بشود و از چشمش به مقدار بال مگس اشک خارج شود، اجر او بر خداست و حق تعالی به کمتر از بهشت برای او راضی نیست»
مخالفان میگفتند: «تمثیل به امور کوچک و بیارزشی مانند عنکبوت و مگس، برای خداوند مناسب نیست و خدا باید از آوردن چنین مثلهایی حیا کند.» ابتدا لازم است درباره شیوه تمثیل در قرآن صحبت کنیم تا جایگاه بحث مشخص شود. علامه جوادی آملی در درس تفسیرشان این سرفصل را بدین صورت طرح میفرمایند:
قرآن کریم از آن جهت که وحی الهی و از هر جهت مصون از نقص است، گاهی از محتوای خود حمایت و گاهی از نحوه تعبیر و بیان خود دفاع میکند؛ چنانکه مخالفان قرآن نیز گاهی به محتوای آن و گاهی به نحوه تعبیر آن اعتراض داشتند. آیه موردبحث اعتراض مخالفان نسبتبه نحوه بیان قرآن را پاسخ داده، میفرماید: «مؤمنان در برابر ’مَثَل‘ ایمان میآورند و آن را ’حق’ و از جانب خداوند میدانند؛ ولی کافران در برابر مَثَل، نقد بیجا دارند.» آنگاه میفرماید: «خداوند با این مَثَلها گروهی را هدایت و عدهای را گمراه میکند.» و این اضلال کیفری تنها شامل فاسقان است. فاسقانی که از صراط مستقیم خارج شده، گناهانی دارند که در آیهٔ بعد بازگو میشود.
مخالفان میگفتند: «تمثیل به امور کوچک و بیارزشی مانند عنکبوت و مگس برای خداوند مناسب نیست و خدا باید از آوردن چنین مثلهایی حیا کند.» خداوند سبحان در پاسخ میفرماید: «تمثیل برای تفهیم مطلب مخالف جای حیا نیست»؛ زیرا اگر رسالت قرآن بیان حقیقت است و بخواهد آن را ابلاغ کند، باید آن مطلب را به هر وسیله ممکن بیان کند و به دیگران برساند؛ چنانکه مطلبی را گاهی با برهان، گاهی با جدال احسن، گاهی با موعظه و گاهی با تمثیل بیان میکند. افزون بر اینکه، قرآن کریم برای گروه خاصی نازل نشده، بلکه کتابی جهانی است: (لِیکونَ لِلعَالَمِینَ نَذیراً) بنابراین، باید بهنحوی مراد خود را بیان کند که همه انسانها تا روز قیامت آن را ادراک کنند و بهترین زبانی که میتواند معارف عقلی را برای توده مردم تبیین کند، زبان تمثیل است و خدای سبحان در مقام تمثیل گاهی از تمثیل به مِشکات و زیت و نور برای تبیین معارف بلند استفاده میکند و گاهی هم بر اثر حقارت و سستی مطلب دیگران، به مگس یا لانه عنکبوت مثل میزند.
محور اصلی مَثَل، تناسب با ممثّل است که ادراک آن را سهل میکند. نِقاش در امثال پذیرفته نیست، مگر آنکه از لحاظ رسالتی که دارد، نارسا باشد. تمثیل به نور و ظلمت برای حق و باطل و نیز به جانوران و پرندگان و گیاهان، نهتنها در فرهنگ محاوره اقوام و ملل غیرعرب رواج دارد، بلکه در مفاهمه عرب مَدَنی و بَدوی نیز رایج است؛ چنانکه در کتابهای آسمانی گذشته چون تورات و انجیل نیز سابقه دارد. بنابراین، نه مشرکان مقیم حجاز و نه یهودی یا مسیحی مهاجر حق نقد نداشتند.
قرآن کریم بهصورت اصلی کلی و فراگیر میفرماید ما در همه زمینهها مَثَل ذکر میکنیم: (وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاس فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ کلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ یتَذَکرُونَ) اهل برهان با مثل، مطلب معقول خود را بهتر میفهمند و کسی که اهل برهان نیست، اصل مطلب را با مثل ادراک میکند تا هیچکس عذری در ساحت وحی الهی نداشته باشد: (لِیهْلِک مَنْ هَلَک عَنْ بَینَۀٍ وَ یحْیی مَنْ حَی عَنْ بَینَۀٍ) و اینکه قرآن کریم میفرماید: (وَ لَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذّکرِ) بهدلیل وجود همین اصل کلی و همگانی است.