کتاب وکیل اتفاقی نوشته ناهید کاشانیان توسط انتشارات نسل نواندیش منتشر شده است.
حسین از بیمارستان مرخص شد...
به آپارتمان زنگ زدیم ش. ش جرئت کرده گوشی را برداشت... سلام سادهای کردیم... خواستم که با حسین صحبت کنم... با ترس گفت:
ـ خوابه
ـ اشکالی نداره... بیدارش کنین
ـ همین الان خوابید
ـ باشه... شب زنگ میزنیم
نگران بودم...
این چه مریضی بود که همهاش در خواب بود و میگفتند نتیجهی آزمایش هم چیزی نشان نمیدهد...
من در علم پزشکی تخصصی نداشتم، خیال میکردم دکتر دارو داده که او بخوابد و صحبت نکند تا سرفههایش تسکین پیدا کند...
از بیمرامی و بیمعرفتی و شقاوت آدمها هم تا این حد خبر نداشتم که بتوانم تصور کنم از مریض در حال احتضار و از بیمارستان جواب کرده، به فرزندش خبر ندهند و حال و روزش را گزارش نکنند... مریم به آپارتمان زنگ میزد و افرادی گوشی را برمیداشتند، از آن ها میپرسید که واقعاً مریضی پدر چیه؟ میشنید که هفتهی آینده معلوم میشود، یک آزمایش دیگر در راه است که جوابش 10 روز دیگر معلوم میشود... این دروغ محض بود... ش. ش به همین چند زن و مرد فامیل حسین، که آن ها را تطمیع و دور خود جمع کرده بود، چنین مهملاتی را یاد داده بود شاید هم آن ها به ش. ش یاد داده بودند!