کتاب آقای وزیر نوزدهمین کتاب از «مجموعه قهرمان من»، با قلم محمدعلی جابری و تصویرسازی لیلا اربابی به رشته تحریر درآمده و در انتشارات کتابک منتشر و در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است.
کتاب آقای وزیر با قلمی روان و شیوا به روایت خاطرات و زندگی «شهید حسین امیرعبداللهیان وزیر امورخارجه دولت سیزدهم» پرداخته که به درایت، هوشیاری و زیرکی شهرت داشته و در زمان خدمت گذاری از همان ابتدا همواره در جهت روابط خیرخواهانه و دوستانه با دیگر ملل بود.
در واقعه ی «طوفان الاقصی»، این شهید فرهیخته با استواری کامل در سطح بین الملل «صدای رسای کودکان بی گناه غزه بود»، تا آن جایی که به «وزیر امورخارجه کودکان غزه» شهرت یافت.
حسین امیرعبداللهیان در سال 1343 متولد و اهل دامغان بود. وی مدرک کارشناسی در رشته روابط دیپلماتیک از دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه خود را در سال 1370 دریافت و دارای مدرک کارشناسی ارشد روابط بین اللملل و همچنین مدرک دکترای روابط بین الملل از دانشگاه تهران بود. او به زبان های عربی و انگلیسی تسلط کامل داشت.
ایشان همچنین مدرس دانشکده روابط بین الملل وزارت خارجه بوده و سابقه داوری رساله های دکترای دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران را هم داشته، امیرعبداللهیان عضو هیئت موسس مرکز مطالعات غرب آسیا (اندیشکده روابط بین الملل) نیز بوده است.
از مرداد ماه سال 1395 دستیار ویژه رئیس مجلس و مدیرکل امور بین اللملل مجلس شورای اسلامی بوده و نیز دبیرکلی دبیرخانه دائمی کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین را برعهده داشته است.
امیرعبداللهیان در مرداد ماه 1400 توسط آیت الله سیدابراهیم رئیسی به عنوان وزیر امور خارجه به مجلس شورای اسلامی معرفی و توانست رای اعتماد نمایندگان را به دست آورد.
این شهید گرانقدر، در حادثه ی «هلکوپتر در آذربایجان شرقی، همراه با رئیس جمهور رئیسی، و باقی خادمین مردم به درجه رفیع شهادت نائل آمد».
اولین آشنایی
همان لحظه که از ساختمان وزارت خارج می شد، سردار سلیمانی در حال ورود بود. سردار تا دیپلمات جوان را دید راهش را کج کرد سمت او. سلام کرد و پرسید: «امیرعبداللهیان شمایی؟»
- بله.
سردار جلوتر آمد. او را بغل کرد و ادامه داد: «دو سه بار تحلیل هات رو از شبکه ی یک دیدم. با همین دست فرمون ادامه بده. این جنس حرف ها خیلی کمک کننده است. یه قرار هم می ذاریم تا همو ببینیم و مفصل صحبت کنیم.»
آشنایی آن روز تبدیل به رفاقت بیست ساله شد. با وجود این که سطح مسئولیت سردار با دیپلمات جوان قابل مقایسه نبود، اما او مدام به امیرعبداللهیان زنگ می زد، سراغش را می گرفت و گاهی برای دیدارش به وزارت خارجه می رفت. یک بار که سردار بی اطلاع به وزارت آمد، امیرعبداللهیان گفت: «سردار ممکنه وزیر دلخور بشه که شما اومدین اتاق من. اگه یه سر به ایشون هم بزنین خوبه.» سردار تبسمی کرد و گفت: «به روی چشم، حتما یه چای هم پیش وزیر می خوریم.».. .
نسخه چاپی کتاب آقای وزیر را می توانید از طریق سایت و یا نرم افزار فراکتاب خریداری کنید و پس از دریافت کتاب از محتوای ارزشمند آن بهره وافی و کافی ببرید.
نظر دیگران //= $contentName ?>
پی دی افش نیست؟...