کتاب شکستن عادتهای خود نوشته جو دیسپنزا است که توسط فریبا جعفری نمینی ترجمه و در انتشارات نسل نواندیش منتشر شده است.
این کتاب، حاصل یک تحقیق ژرف است که میان علم و معنویت پل ایجاد میکند. کتاب شکستن عادتهای خود، با زبانی ساده و قابل فهم توضیح میدهد که چگونه با کنار گذاشتن عادتهای کهنه، ذهن خود را متحول کنیم؛ به گونهای که دیگر به زندگی ملالآور گذشته باز نگردیم.
مطالعهی این کتاب پرده از یک راز بزرگ برمیدارد: شما محکوم به زندگی با طرح ژنتیکی خود نیستید. شما مجبور نیستید مسیر مشخصی را در زندگی طی کنید و به یک مقصد از پیش تعیین شده برسید. دانش جدیدی در حال ظهور است که همه انسان ها را قادر می سازد تا همان واقعیتی را برای زندگیشان انتخاب کنند که خود میخواهند.
دکتر جو دیسپنزا، نویسنده، سخنران، پژوهشگر و پزشک مشهور، در کتاب شکستن عادتهای خود، علوم فیزیک کوانتوم، عصبشناسی، شیمی مغز، بیولوژی و ژنتیک را باهم ترکیب میکند تا به شما نشان دهد که به راستی توانایی شما در ساختن زندگیای که خواهانش هستید تا چه اندازه است.
در کتاب شکستن عادتهای خود، نه تنها به شما دانش لازم برای تغییر دادن هر جنبهای از زندگیتان آموزش داده میشود، بلکه گام به گام ابزارهایی در اختیارتان قرار داده میشود تا آنچه را میآموزید به کار بگیرید و تغییراتی محسوس و قابل اندازهگیری در هر زمینه از زندگی خود ایجاد کنید.
دکتر جو دیسپنزا از رازهای باستانی پرده برمیدارد و فاصله بین علم و معنویت را از بین میبرد. وی در کارگاهها و سمینارهای قدرتمندش به هزاران نفر در 24 کشور مختلف کمک کرده است تا از این اصول برای تغییر خود و زندگیشان استفاده کنند. وقتی عادت خود بودن را ترک کنید و ذهنتان را تغییر دهید، زندگی شما دیگر هرگز مثل سابق نخواهد شد؟
متأسفانه چون مغز ما براساس تکرار و تداعی کار میکند، در بیشتر موارد تبدیل شدن بدن به ذهن، نیازمند ضربه روحی چندان بزرگی نیست. کوچکترین تحریککنندهها میتوانند واکنشهای عاطفیای ایجاد کنند که کنترلشان خارج از توان ما به نظر میرسند.
به عنوان مثال، فرض کنید شما دارید با خودروتان به سر کار میروید و مانند هر روز در سر راهتان به کافه ای میروید که هر روز صبح از آن قهوه میخرید. قهوهای مینوشید که چندان علاقهای به آن ندارید، سپس با بیحوصلگی زیر لب غرولند میکنید که چرا کافهای به این بزرگی قهوه خوب ندارد. در محل کارتان، وقتی میبینید خودروی دیگری در جای پارک شما پارک کرده است، عصبانی میشوید. وارد آسانسور خالی میشوید و با دیدن اینکه کسی پیش از شما دکمه تمام طبقات را فشار داده است، خشمگین میشوید.
وقتی بالاخره وارد دفترتان میشوید، همکارتان میگوید: «چه شده؟ به نظر حالتان خوب نیست».
شما داستانتان را تعریف میکنید و او هم احساس همدردی میکند، سپس بحث را تمام میکنید و میگویید: «روحیهام امروز خوب نیست».
مسئله این است که شما در تمام روز این روحیه را در خود نگاه خواهید داشت.
روحیه نوعی حالت وجودی شیمیایی، معمولاً کوتاهمدت و تجلی نوعی واکنش احساسی دیرگذر است. چیزی در محیط شما در این مثال، قهوه خوبی که مطابق سلیقهتان باشد و به دنبال آن، بروز چند مورد آزاردهنده کوچک دیگر واکنشی عاطفی را در شما آغاز میکند. مواد شیمیایی این احساس، بیدرنگ از بین نمیروند و اثرات آنها برای مدتی در بدنتان باقی میماند.
من این مسئله را دوره مقاومت مینامم یعنی زمان بین ترشح اولیه تا اتمام اثرات آن. هرچه دوره مقاومت طولانیتر باشد، واضح است که شما مدت بیشتری این احساس را تجربه خواهید کرد. اگر دوره مقاومت یک واکنش عاطفی از چند ساعت تا چند روز دوام داشته باشد، روحیه نام میگیرد.