شفای قلب از راه دل عنوان کتابی ست از دکتر مهمت آز با موضوع درمان جایگزین برای بیماریهای قلبی. دکتر آز به عنوان جراح برجستهی قلب، در کتاب شفای قلب از راه دل علم پزشکی را با متدهای سنتی شرقی پیوند زده است. او شرح و تفسیری کامل از کار خود ارائه میکند و توضیح میدهد که چگونه میتوان از طریق انرژیدرمانی، هیپنوتیزم، ماساژ، موسیقی و آروماتراپی بیماریها قلبی را درمان کرد. او در کتاب شفای قلب از راه دل تجربیات بیمارهای خود را برای خواننده بازگو میکند. بیمارهایی که بعد از عمل جراحی سخت پیوند قلب توانستهاند به کمک تمرینات حرفهای ورزشی و با تمرینات روانی و ذهنی وضع جسمانی خود را بهبود ببخشند.
داستان سلامتی و تندرستی بیماران دکتر آز در کتاب شفای قلب از راه دل به خواننده رضایت و قوت قلبی میدهد. طرح درمانی دکتر آز، طرحی مبتکرانه است که در آن ترکیبی از درمان شرقی و غربی وجود دارد. خواندن کتاب شفای قلب از راه دل به بیماران، پزشکان و همراهان بیماران این قدرت و امکان را میدهد تا در کنار بهرهگیری از علم پزشکی و دستگاههای آزمایشی و تحقیقاتی از روشهای درمانی مکمل مثل آروماتراپی، هیپنوتیزم، موسیقی، ماساژ و غیره برای درمان استفاده کنند.
دکتر مهمت آز جراح قلب و نویسنده اهل ترکیه است. او بنیانگذار مرکز درمانهای مکمل در بیمارستان پرسبیترین Presbyterian در کلمبیای نیویورک است. دکتر آز در سالهای اخیر در برنامههای سلامت تلوزیونی حضور پررنگی داشته است و در این برنامهها به سوالات پزشکی مردم پاسخ داده است. دکتر آز همچنین مبدع راهکارهای درمانی متفاوتی برای درمان بیماران قلبی بوده است.
او همانطور که در کتاب شفای قلب از راه دل به آن اشاره کرده است همواره در حال ابداع ابزارها و روشهای نوین درمانی است. او به خوبی توانسته با ابتکار عمل چندین روش درمانی را تلفیق کرده و روشهایی غربی و شرقی برای بیماران خود تجویز کند.
نفس عمیقی کشیدم، به قفسه سینه آن مرد نگاه انداختم و گفتم: «تیغ شماره ده». یکی از پرستارهای بخش جراحی دسته تیغ را در کف دست راست من گذاشت. درحالیکه با دست چپم به دنبال استخوان قفسه سینه میگشتم، با همان دست راست تیغ را بلند کردم و با یک حرکت نرم پوست بدن را روی خط فرضی که در زیر چانه بیمار تصور کرده بودم، تا ناف او شکافتم. وقتی آن لایه بافت چربی سفیدرنگ زیر پوست را از سطح کنار زدم و رد باریکی از خون جاری شد، پوست همچون زیپی مرتب و تمیز به دو نیم شکافت.
بارها همین بُرش را در هزاران جراحی دیگر هم زده بودم. همواره با همین هیجان و حالتی از حس تمرکز و مسحورشدگی. اما اینبار فشار و استرس من و گروه جراحیام برای موفقیت در عمل کمی بیش از گذشته بود. در آن لحظه داشتم قلب اهدایی را به مردی شصتوچهارساله پیوند میزدم که اسمش خبرساز شده بود و انتظارات از ما برای نجات جانش بسیار بالا بود.