کتاب مسافر انارستان اثر لیلا خجستهراد در انتشارات حماسه یاران منتشر شده است.
مسافر انارستان داستان زندگی شهید عبدالنبی یحیایی است؛ شهیدی روستازاده، چوپان، سادهدل، خوشصدا و باکرامت از اهالی تنگ ارم در استان بوشهر که در خانوادهای دیندار، در یکی از روستاهای دورافتادهی برازجان به نام انارستان متولد میشود. او از کودکی زیر نظر پدربزرگ صاحبدل و متدینی به نام حاج هرمز رشد میکند و با طبیعت زیبای اطراف روستا، کوههای تو در تو، درختان بادام کوهی، نخلستانها و … خو میگیرد. حاج هرمز و پسرانش همگی به کار گلهداری مشغولند و از این رو، عبدالنبی هم از همان کودکی به کار چوپانی میپردازد و روزگارش در کوه و صحرا میگذرد. اما آنچه او را از بقیهی چوپانها متفاوت میکند، قابلیت او در خواندن است... این کتاب با قلمی روان و صمیمی براساس خاطرات خانواده، دوستان و همرزمان شهید به رشته تحریر در آمده است.
جهانبخش، دیلمی زیر سیمان پایین قبر انداخت و آن را بلند کرد. همین باعث شد چشمش به حفره ای بیفتد. سرش را نزدیک برد و دید سه سنگِ لحد فرو رفته. سرش را که پایینتر برد، یک آن بوی خوشعطری به مشامش خورد. کریم را صدا زد: «کریم! بیا ببین.»
کریم و حسین هر دو آمدند جلو و آنها هم متوجه آن عطر خوش شدند. هر سه ماندند چه کنند. عبدالکریم داشت با خودش فکر می کرد وقتی جنازه را آوردند، این بوی عطر را نداشت...