کتاب تاملاتی درباره اسلام و پیشرفت نوشته رضا غلامی میباشد و انتشارات سدید آن را به چاپ رسانده است.
این کتاب تلاش کرده در سیری منطقی مبانی اسلامی «اسلام و پیشرفت» را بسط داده و به سطح کاربرد نزدیک کند. به همین منظور فصول این کتاب از (هدف خلقت انسان) آغاز شده و با نسبتیابی درستی بین دو مفهوم (دین و دنیا) به (تعارض نمایی میان دین و پیشرفت) اشاره میکند. پس از تبیین این مقصود با بیان اینکه (ما و غرب در اندیشه پیشرفت) هستیم، ولی نوع نگاه و تعریفمان از پیشرفت متفاوت است، نگاه اسلام به پیشرفت را در قالب مفهوم (اسلام اجتماعی و دکترین امامت) توضیح میدهد. با استقرار حکومت الهی ولایت فقیه در ایران اسلامی و ایجاد نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر شعار سلبی نه شرقی و نه غربی؛ اسلام ناب محمدی (ص) فرصتی ویژه برای تحقق پیدا کرد؛ فرصتی که از بعد از حکومت نبوی همۀ ائمه (ع) در «مبارزۀ حاد سیاسی» در پی تحقق آن بودند.
پس از تثبیت نسبی نظام اسلامی و پشت سرگذاشتن گردنههای خطرناک و دشمنیهای بیسابقه در عرصههای مهم نظامی، امنیتی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، حال نوبت به بسط نظریههای ایجابی انقلاب اسلامی برای اداره حکومت است. موضوع راهبردی «اسلام و پیشرفت» در شرایط زمانی که انقلاب اسلامی مرحلۀ تثبیت نظام را پشت سر گذاشته و وارد عرصه «دولت اسلامی» و «کشور اسلامی» شده است، بیش از پیش بر اهمیتش افزوده است. موضوعی که با درایت امام و رهبر حکیم انقلاب اسلامی پس از گذشت سه دهه از عمر این انقلاب بدان اهتمام ورزیده شد و نامگذاری دهۀ چهارم به نام دهۀ «پیشرفت و عدالت»، شاهدی بر مدعای ماست. کتاب تأملاتی درباره اسلام و پیشرفت، بنا دارد طی سیری منطقی مبانی اسلامی «اسلام و پیشرفت» را بسط داده و به سطح کاربرد نزدیک کند.
توجه داشته باشید که بخشی از تعالیم اسلامی، به دنبال معنادار و هدفمند کردن زندگی فردی و جمعی و خارج کردن انسان از باتلاق پوچی است. انسان یک موجود خردمند است و بالطبع از انجام کار بیدلیل و عبث ابا دارد، از این رو اگر در زندگی احساس پوچی و بیمعنایی کند، به آخر خط رسیده است.
فقط یک راه وجود دارد که انسان بتواند به زندگی بیمعنا ادامه دهد و آن، مستی و ناهوشیاری خودخواسته یا تحمیلی است. امروز انسانهای غیر مسلمان، اغلب به یک دین تکیه دارند؛ حدوداً 5/2 میلیارد مسیحی در جهان وجود دارد و حدود 5/1 میلیارد مسلمان که فقط همین دو دین بزرگ، نزدیک به ۶۰% از جمعیت جهان را تشکیل دادهاند. حالا ادیان دیگر چه تحریف شده باشند و چه نشده باشند -که البته ما معتقدیم تحریف شدهاند، تکیۀ بیشتر انسانها به سه دین بزرگ الهی است: اسلام، مسیحیت و یهود. البته هندوییسم و بوداییسم نیز با همۀ شرکآلود بودنشان و با همۀ ایرادهای مبناییای که دارند، باز به نحوی منشأ الهی دارند. خوب، علت این میزان گرایش به دین چیست؟ پاسخ روشن است، چرا که دین، زندگی را -به ویژه مرگ و حیات پس از مرگ را- معنادار میکند.
البته غرب مدرن به قدری دین را تضعیف کرده و علم را بر سر دین کوبیده که عقاید دینی مثلاً در مسیحیت، آنقدر که باید، در میان بخشی از مسیحیان باورپذیر نیست. بنابراین ممکن است فرد با وجود مسیحی بودن، باز احساس پوچی و بیمعنایی کند.