تخیلی که در کتاب تخیل سیاسی در زیست جهان ایرانی اسلامی، مورد نظر است خودسرانه یا خیالبافی و تجسم ذهنی نیست، بلکه تجربه وجودی و امر واقعی است.
تخیل با توهم و هوسبازی تفاوت دارد. توهم یک امر عارضی و بیماری است و باعث عدم توان تمیز میان امر واقعی و غیرواقعی میشود و نوعی گریز از واقعیت است. بهویژه باید بین تخیل سیاسی و خیالبافی در سیاست فرق قایل شد. تخیل اصولاً فراتر از عالم ذهن قرار دارد و از لحاظ فلسفی به عنوان مرحلهای از سه ساحت اصلی تشکیلدهنده تجربه انسانی یک وضعیت اساسی و حقیقی از خود واقعیت است. این مرحله است که بدن خیالی و برزخی انسان را محقق میکند که پس از مرگ هم باقی میماند. رسیدن به مرتبه خیال و برزخ غیر از تصور ذهنی صورتهای خیالی است که واقعیتی ندارند.
تخیل ظرفیت والایی است که انسان به اتکای آن میتواند به درک واقعی از معنای باطن و حقیقت پدیدهها به جای ادراک حسی صرف دست یابد. بدون قوه تخیل نمیتوان جهان پیرامون، گذشته و آینده را ادراک کرد. تخیل فرآیندی ضروری و قابلپیشبینی است که با تجربه وجودی و تصویرسازی متناسب با آن بنای زندگی را میسازد. خیال عمق گریزناپذیر واقعیت طبیعی و عبارت از محتوای اصلی آن است و اینگونه نیست که با کنارزدن پرده خیال به واقعیت رسیده شود.
تخیل روحی است که عناصر ظاهری طبیعت را در کنار یکدیگر نگه میدارد و انسجام میدهد. برای شناخت موجودات خارجی باید آنها را به عنوان امور خیالی دید و محسوسات در فضای خیالی که ایجاد میشود واقعیتر دیده میشوند. با تخیل، واقعیات ساخته آدمی به رسمیت شناخته میشود و بلکه میزان واقعیت میشود. واقعیت در نسبت با انسان و تلاش او فهمیده میشود و با تخیل به دست میآید. تخیل گذرگاهی برای تعریف واقعیتهای جدید است که بدون واسطه عنصر خیال هرگز به واقعیت عینی تبدیل نمیشود.