کتاب درآمدی بر فلسفههای معاصر غرب (از هوسرل تا رورتی) تألیف محمد
اصغری به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات منتشر شد. فلسفه های معاصر غرب به مثابه جنگلی پر از درختان کوتاه و بلند است که چنان درهم تنیده شده اند که گاهی تشخیص ریشه ها، تنه ها و شاخ و برگ های آن ها از یکدیگر دشوار می شود.
این وضعیت فلسفه های معاصر مغرب زمین است که تنها یک صفت برای آن ها مناسب است: تنوع و کثرت. بی شک عصر ما عصر استقبال از تفاوت ها و کثرت ها و دوری از این همانی ها و وحدت هایی است که از افلاطون تا هایدگر اول فیلسوفان آن را یگانه قلمرویی که حقیقت در آن سکنی گزیده می دانستند.
البته این تنوع و پیچیدگی از یک سو، محصول بافت تاریخی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فلسفی، علمی، هنری و رسانه های جمعی قرن بیستم است و از سوی دیگر، همین بافت نیز بی تأثیر از فلسفه ها و اندیشه های فلسفی و علمی به ارث رسیده از قرن نوزدهم نیست. بنابراین، تعامل بین این دو عامل و تأثیر و تأثر از یکدیگر قابل اغماض نیست.