رینک بواگِن پسری از اعماق جنگل های روستا بود. از زمانی که جاده ی آسفالت شده به جاده ی خاکی و جاده خاکی به یک پیاده رو تبدیل شد در اونجا زندگی می کرد.
جاده مسیرش طوری بود که از وسط درخت های قدیمی و بلند جنگل انبوه می گذشت، از روی نهر خرس سیاه به سمت قله ی کوه تنهایی روانه میشد و با یک گردش به طرف راست، به خونه ی بواگِن ها می رسید.
بواگِنها تنها افرادی بودند که در کوه تنهایی زندگی می کردند. اهالی شهر هم سر این بحث داشتند که اونها آدم های عجیبی هستند یا به خاطر زندگی کردن توی اونجا عجیب و غریب شدند. با این حال همه قبول کرده بودند که خانواده بواگِن سرچشمه و منشاء استعدادهای عجیب و غریب و مرموزند.