کتاب چتر تابستان نوشته لیزا گراف(-۱۹۷۴) نویسنده آمریکایی است. کتاب چتر تابستان چالشهای دختری نوجوان را با مرگ برادرش روایت میکند، چالشی که این بار به خاطر اندوه از دست دادن برادر نیست.
بیشتر از ترس است، ترس از بیماری و مرگ. آنی میترسد بیماری و مرگ به خاطر اتفاقاتی مثل مسمومیت غذایی، تصادف با دوچرخه، آبلهمرغان، تب زرد و حیواناتی که ممکن است از باغوحش فرار کرده باشد به سراغش بیاید! آنی نه فقط از چیزهایی که دوستشان دارد دوری میکند، روابطش با مادر و پدرش هم تغییر کرده است. آن دو هنوز به خاطر از دست دادن پسرشان سوگوارند.
«چتر تابستان» نشان میدهد مرگ یکی از اعضای خانواده چگونه میتواند زندگی بقیه را به هم بریزد، درعینحال میخواهد بگوید مرگ یک نفر نباید پایان زندگی بقیه باشد. زندگی بعد از مرگ عزیزان ادامه دارد، باید تلاش کرد و جنگید تا دوباره آرامش را به زندگی بازگرداند. وگرنه مثل این است که در تابستان چتر بالای سرمان بگیریم و خودمان را از آفتابی دلچسب محروم کنیم!
وقتی روی تپهٔ کاج، وسط سرازیری، درست همان نقطهای که از کنار صندوق پستی آقای نورمور میگذرد، ترمز دوچرخهات را خلاص کنی، میتوانی بدون رکاب زدن و کوچکترین درگیری چرخها، با یک حرکت تا جلو فروشگاه لیپی سُر بخوری.
این سریعترین و لذتبخشترین راهِ رسیدن به آنجاست. باد توی گوشهات سوت میکشد و شکمت قلقلک میآید، انگار روی هوا شناوری؛ فکر میکنی از یک موشک هم سریعتری. ولی من دیگر این کار را نمیکنم.
درست بالای تپه پیاده شدم و دوچرخهام را کنار خودم تا درِ فروشگاه کشیدم؛ این روش تقریباً پنج برابر روش قبلی که گفتم طول کشید ولی مطمئنتر و ایمنتر بود.