کتاب فقط غلامِ حسین باش، به روایت جانباز سرافراز حسین رفیعی است که با قلم آقای حمید حسام به رشته تحریر در آمده است. آقای حسین رفیعی خاطراتش را از دوران دفاع مقدس و شهید علی چیتسازیان مسئول اطلاعات عملیات سپاه انصارالحسین استان همدان روایت کرده است. این کتاب تحول روحی «حسین» پس از پیروزی انقلاب اسلامی، علاقه او به سپاه پاسداران و حضورش در جبهههای نبرد، آشناییاش با شهید علی هاها و شهید علی چیتسازیان و درنهایت، تغییر مسیر زندگیش را شرح میدهد....
علی چیتسازیان با تشکیل «لشکر انصارالحسین (ع)» در همدان، به عنوان «فرمانده اطلاعات و عملیات» این یگان برگزیده شد و در بیشتر عملیاتهایی که برای مقابله با متجاوزان طراحی شد، شرکت کرد؛ ازجمله «والفجر۲»، «والفجر ۵» و «والفجر ۸». او چند بار مجروح شد، اما هربار با جدیتی بیشتر و عزمی راسختر، به جبهه برمیگشت.
علی با وجود اینکه مسئولیت سنگین فرماندهی اطلاعات و عملیات لشکر انصارالحسین(ع) را به عهده داشت، هیچگاه از نیروهای مخلص بسیجی دور نمیشد. تأثیر شخصیت او بر نیروها به گونه ای بود که «حسین رفیعی» را از حسین غلام به غلام حسین تبدیل کرد.
شناسنامۀ من را «کدخدا عزیز» صادر کرد. آن زمان، شناسنامهها را کدخدا یکجا میگرفت و تحویل خانوادهها میداد.
حصارخان، در پرچین درختان بلند و انبوه باغهای میوه محصور بود و همین سروهای قدکشیده، ساختمانهای شهر را از چشم ما پنهان کرده بود. غیر از تعداد اندکی از اهالی، که از طریق خلاف و فروش قاچاق، کسب درآمد حرام میکردند، بیشتر مردم روستا با کار در زمین کشاورزی و باغها، با دست و پاهای پینهبسته و چهرههای آفتابسوخته، حاصل و دسترنج خود را سر سفرۀ خانواده میگذاشتند. پدر من – آقا غلام - نیز یکی از آنها بود که بسیار مقید به حلال کردن مال و اموال و محصولات خود، از جمله گندم بود. او قبل از آوردن محصول به خانه، زکات آن را میپرداخت و بعد اجازه میداد ما از آن استفاده کنیم. زندگی ساده و پرزحمت و درعینحال باصفا و آرامی داشتیم. نانآور خانه (آقام) به غیر از کشاورزی، دامداری هم میکرد؛ اما همۀ اینها کفاف زندگی چهار نفری ما را نمیداد.
نظر دیگران //= $contentName ?>
عالیه حتما بخونید...
بدک نیست...
بد نیست...
عالیه...