کتاب غواص دریا دل نوشته مصیب معصومیان و محمدعلی معصومیان نیم نگاهی به زندگی و اوج بندگی هنرمند شهید محمدعلی معصومیان دارد. در کتاب غواص دریا دل خاطراتی از زندگی شهید محمدعلی معصومیان را به روایت خانواده، دوستان و همرزمانش میخوانید. این روایات به همت برادر شهید، مصیب معصومیان گردآوری و مکتوب شده است.
شهید محمدعلی معصومیان در سوم خرداد ۱۳۴۴ در روستای سربیشه بابل متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان «بهشت آیین» زادگاهش به پایان رساند و در مدرسهٔ راهنمایی روستای «آغوزبن» ادامهٔ تحصیل داد.
محمدعلی در این دوران که مصادف با پیروزی انقلاب بود، نتوانست مقطع راهنمایی را به پایان برساند؛ امّا بعدها در جبهه تا سوم راهنمایی تحصیل کرد. در همین زمان، مدّتی را نیز در حوزهٔ علمیهٔ «خاتمالانبیا» ی بابل تحصیل کرد او پس از شرکت در عملیات قدس ۱، قدس ۲، و والفجر ۸ بهعنوان غواص، در عملیات صاحبالزمان مجروح شد و بالاخره در عملیات کربلای ۴ که بار دیگر سمت غواصی را عهدهدار بود، شهید شد. همان طور که بهگفتهٔ خودش «در این عملیات ملائک را به حیرت واخواهم داشت.» بعد از رزم بسیار سنگین و رشادت تحسینبرانگیز به شهادت رسید. پیکر او پس از یازده سال در گلزار شهدای بیشهسر به خاک سپرده شد.
هوا گرم بود و آفتاب تابستانی داغمان کرده بود. دریا و تن به آب زدنی که جگرمان را خنک کند، خیلی میچسبید. روزهای قبل از انقلاب بود. حرفش که پیش آمد، محمدعلی گفت: «عینالله، پول که نداریم، با چی بریم؟» به این جایش فکر نکرده بودم، شانه بالا دادم و گفتم: «نمیدونم!» گفت: «نمیتونی یه دوچرخه جور کنی؟»
رفتم دم خانهٔ جعفر غفارپور، دوچرخهاش را قرض گرفتم. بعد، برگشتم سمت خانهٔ علی سلیمانی، دوچرخهٔ او را هم گرفتم و رفتم پیش محمدعلی که منتظر آمدن من بود. تا رسیدم، سوار دوچرخه شدیم و رکاب زدیم سمت بابلسر. وقتی به دریا رسیدیم، تمام تنمان خیس عرق بود و عضلات پاهایمان گرفته بود. زدیم به دریا و تا توانستیم شنا کردیم. عصر راه افتادیم و غروب دوچرخه را به صاحبانشان برگرداندیم.