کتاب آمبولانس pdf

داستانی کوتاه از هشت سال دفاع مقدس

امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
12,500
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب آمبلانس

نویسنده کتاب «علی اکبر میرزا آقایی» کتابش را اینگونه معرفی می کند: این کتاب یکی از آثار ویژه و مورد علاقه من است که سال ها نوشتنش را در نظر داشتم، درباره اش می اندیشیدم و بررسی می کردم. با خود می گفتم روزگاری که وقت و فراغت لازم را پیدا کنم، نوشتن آن را شروع خواهم کرد. باید بگویم از هر چند اثر یک نویسنده، شاید یکی دلپذیرتر و جذاب تر باشد. «آمبولانس» واقعاً اثر معنوی و دلپذیری است. گاهی که با خود می اندیشم، آیا خواننده ای که کتابی را می خواند، اصولاً پی می برد که آن اثر در شمار کتاب هایی است که نویسنده به سختی و با زحمت نوشتن آن را به پایان رسانده است. یا اینکه در گروه آثاری است که با شوق و ذوق و به راحتی نوشته شده است. شاید یک نویسنده نتواند درباره کار خود بهترین داوری و قضاوت را داشته باشد. در هر صورت آن هایی که «آمبولانس» را خوانده اند، آن را پسندیده اند، بنابراین همان طوری که اعتقاد داشته و دارم این کتاب یکی از بهترین کارهایم است که با سختی، زحمت، شور، شوق، عشق، لبخند و اشک، حروف، کلمات و جملات آن در کنار هم قرار گرفته است. کتاب «آمبولانس» مرا سال ها و فرسنگ ها از زمان حال دور کرد و به قلب تاریخ سرزمین مادری مان برد و آن زمانی بود که دشمن می‌خواست سه روزه جغرافیای این مرز و بوم را تغییر دهد

گزیده ای از کتاب آمبولانس

بیش از چند ماهی از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود. هر جا نیاز به نیرو وجود داشت سراسیمه می‌رفتیم. سیل جنوب خراسان، کمک به نیازمندان، کمک در کارهای امدادی و درمانی، مقابله با ضدانقلاب و ... گوشه‌ای از فعالیت های ما بود. در انجام هر کاری که مربوط به انقلاب می‌شد، سر از پا نمی‌شناختیم تا اینکه شیپور جنگ نواخته شد و همه راهی جبهه‌ها شدند ولی ما هنوز بهت زده بودیم! جنگ یعنی چه؟ من جنگ را فقط در فیلم‌ها دیده بودم. به ‌راستی معنی جنگ را نمی‌دانستم اما با این ‌حال، راهی جبهه‌ها شدم.

 خبر آمد که افراد خیر ایرانی کشورهای حوزه‌ی جنوب خلیج‌فارس در جهت کمک به رزمندگان اسلام تعدادی آمبولانس تهیه‌کرده و با کشتی به بندرعباس فرستاده‌اند؛ بنابراین باید عده‌ای راننده می‌رفتند تا آمبولانس‌ها را به تهران بیاورند. مسئولان مربوط در کمیته‌ی امداد حضرت امام خمینی (ره) که ما با آن‌ها همکاری داشتیم از افرادی که دارای گواهینامه‌ی رانندگی بودند، خواستند که خود را آماده کنند تا به بندرعباس بروند. آن‌وقت‌ها پست سازمانی و مزایای اداری و این چیزها که الآن مطرح است، در میان نبود! فقط عشق به کار در انقلاب بود و بس. مهندس‌ها جارو می‌کشیدند، ثروتمندان هم ظرف می‌شستند، خانم‌ها وسایل جبهه را آماده و امدادگری می‌کردند و هر کس در انجام هر کاری که در ارتباط با انقلاب و جنگ بود، کمترین مضایقه‌ای نمی‌کرد.

همه یکدل و یک ‌زبان بودند تا دشمن را از خانه بیرون کنند. من هم در جهت انجام این قبیل کارها گوش ‌به ‌زنگ بودم. در روز موعود در محوطه‌ی فعلی مجلس شورای اسلامی در میدان بهارستان که آن زمان محل استقرار کمیته‌ی مرکزی انقلاب اسلامی و کمیته‌ی امداد حضرت امام خمینی و بنیاد شهید بود، سوار اتوبوسی شدم که مقصد آن بندرعباس بود. البته قبل از سوارشدن، یک اشتباه کوچک کردم و نگفتم که هنوز مهر گواهینامه‌ام خشک نشده و تاکنون در جاده رانندگی نکرده‌ام. با سلام ‌و صلوات و شادی بی‌نظیری اولین سفر طولانی‌ام بعد از انقلاب اسلامی رقم خورد، آن‌قدر شور و شوق و اشتیاق در اتوبوس حکم‌فرما بود که مسافت طولانی سفر با آن اتوبوس قدیمی را که الآن مردم کراهت دارند سوار نظیرش شوند، حس نکردم! ...

شابک :
978-600-331924-0
سال نشر :
1399
صفحات کتاب :
80
کنگره :
DSR1629‭
دیویی :
955/0843092
کتابشناسی ملی :
7429314

کتاب های مشابه آمبولانس