کتاب شب بوها هرگز بی بو نمی شوند نوشته سرکار خانم فهیمه اکبرزاده و منتشر شده در نشر متخصصان است.
تمام علاقهمندی من در دو چیز خلاصه میشود: دکوراسیون داخلی و نویسندگی.
البته قبل از این دو علاقهمندی در سال ۷۵ دوره های طراحی لباس و آشنائی با متدهای طراحی و دوخت و دوز را در کلاسهای دایر شده در مراکز دانشگاهی دانشگاه تهران گذارندم و آشنائی کامل با ظرافتهای طراحی و زیبائی شناسی در طراحی دارم .
در همین راستا برای اولین دلخواستهم یعنی دکوراسیون داخلی در سال هشتاد و هشت دورههای معماری و دکوراسیون داخلی را در یکی از مراکز وابسته به دانشگاه تهران گذراندم و بعد از آن به دنیای جذاب نویسندگی قدم گذاشتم.
نوشتن و خلق اثر هنری جذابیتی تام برایم دارد، چون حس ارزشمندی به من میدهد و همین امر باعث میشود تنهایی و سکوت را به رسمیت بشناسم و به ثانیهها عمیقتر بنگرم...
رویا و خیال بافتن و داشتن یک ذهن فعال خیلی خوب و دلنشین است. میتوانی کارکترهای مختلف را شخصیت بدهی و در مسیرهای مختلف قرار بدهی و لحظههای شگفتانگیز خلق کنی… به نظرم رویا پردازی گرمی فراوانی به زندگی میبخشد.
سال نود و پنج بود که ایده نوشتن کتاب«شب بوها هرگز بی بو نمی شوند» از خاطرم گذشت.
اواسط دی ماه در یک سه شنبه ابری میان تمام دلواپسیهایم اولین جملاتش را نوشتم. فقط یک تصویر کلی در ذهن داشتم، میبایست کلی واژه کنار هم بگذارم و از روحم در آنها بدمم تا هزاران جمله به وجود بیاورد و کتاب را خلق کند.
نوشتن این اثر چهارسال طول کشید و سه سال در اندیشه این گذشت که چاپ شود یا نه؟ بالاخره در اول پاییز هزار و چهار صد و دو وقتی اولین باران پاییزی به شیشه پنجره زد و بوی طراوت باران پیچید، تصمیم گرفتم این اثر را چاپ کنم تا کادوی تولد خودم به خودم باشد.
این رمان اولین اثر بلند من است که ژانری عاشقانه دارد، عاشقانه ای آرام و دارای اتمسفری زیبا که بر پایه عشق و زیبایی بنا شده است و نویسنده در لوکیشنها و فضاهای داستان به زیبایی هر چه تمام خواننده را غرق در روان بودن کلام و توصیف زیباییها میکند.
نویسنده تمام هدفش از خلق این رمان بازتاب زیبای عشق بوده است. در یک جمله خواسته به خواننده القا کند که عشق را زندگی کن در هر موقعیت و شرایطی که هستی و انصافا توانسته به زیبایی هر چه تمام آن را به ظهور برساند.
شاید تجلی روح خودش بوده است که این رمان آنقدر دلنشین و جذاب و ستودنی ست.
به عبارتی این رمان، رمانی است برخاسته از دل و کلمات چنان روح دار و پر حرارتاند که در تمام لحظات و آنات کتاب شوقی ژرف از امید به زندگی در شخصیتها، محیط و فضا موج میزند و نوع قلم و نگارش به نحوی است که همراه خواندن آن تصویر سازی ذهنی با مخاطب همراه میشود و به نوعی خواننده با کتاب زندگی میکند. گویی دوست ندارد از اتمسفر حاکم بر آن فضا خارج شود و باز احساس میکند باید رمان را دوباره خوانی کند.
اگر دوستدار رمان لایت عاشقانه هستید به شما این رمان جذاب پیشنهاد میشود.
پری از ان زنهای زیبا و جذاب بود که هنوز هم در استانهی چهل و اندی سال، شیطنتها و بازیگوشیهای خاص خودش را داشت.
او هر روز عصر برای پیادهروی کتانی میپوشید کلاه به سر میگذاشت و هندزفری را در گوشهایش قرار میداد و تراول ماگ را که محتوی تخم شربتی آب و تکههای حلقهشده لیمو ترش و قدری عسل بود را برمیداشت و راهی کوچه چنار میشد.
کوچه چنار از آن کوچههای رویایی بود که همیشه آدم را در یک بلاتکلیفی خاصی فرو میبرد و هیچوقت عادی نمیشد.
همیشه لایههای پنهانی داشت که آدم را به چالش دعوت میکرد.
رمز و راز داشت و مرموز بودنش حس کنجکاوی را برای هر رهگذری تقویت میکرد و برای پری بازیگوش بیشتر.