کتاب کوچه باران روایتهای ۶۰۰ کلمهای از ۶۰ شهید و بازماندگان آنهاست. این کتاب نوشته امیر اسماعیلی است که توسط انتشارات پرنده منتشر شده است.
در این کتاب با خواندن روایت هایی کوتاه از زندگی افردای طرف هستیم که درد از دست دادن و دوری از عزیزانشان را تحمل می کنند و از طرفی به این خاطر که عزیزانشان در راه حق و حقیقت به شهادت رسیده اند خوشحال و راضی اند.
این روایت ها ما را به لحظاتی از زندگی پدر و مادرانی می برد که از تکه های وجودشان گذشته اند و با خاطرات آنها زندگی می کنند. حتی برخی از آنها چشم به راه بازگشتن عزیزانشان هستند و درد انتظار را می کشند.
نویسنده کتاب کوچه باران امیر اسماعیلی است و این اثر توسط انتشارات پرنده منتشر شده است.
در این کتاب به زندگی شهدایی از مقاطع مختلف پرداخته شده است که عبارتند از:
روز اول مهر که باید میرفتم کلاس اول، مامان لوازمم را آماده کرد. لباسهایم را پوشیدم. مقنعهام را مرتب کردم، دفتر و مداد و پاکنم را که تا صبح صد بار نگاهشان کرده بودم را برداشتم.
از خانه که میخواستیم بیاییم بیرون، نگاهمان افتاد به عکس بابا که انگاری داشت رفتن ما را نگاه میکرد. بابا امیر! همان موقع دلتنگیام چند برابر شد. زدم زیر قولم. زدم زیر گریه.
اوضاع مامان هم بهتر نبود اما خودش را کنترل میکرد. تازه وقتی رفتم در حیاط مدرسه و باباهای بچهها را دیدم دلم داشت از دلتنگیات میترکید بابا امیر!
ای کاش آن روز در بازیمان میگفتم: «نه پسرم! تو نباید بری. باید بمونی و همهاش با دخترت بازی کنی، اون رو پارک ببری، برایش هدیه بخری، موهاشو را شونه کنی، قربون صدقهاش بروی، لوسش کنی، خواستگار که اومد شوهرش ندهی و بگی این دختر منه، به خواستگارش نمیدم…» ولی چه کنم که خودم گفتم برو بابایی! ولی گفتم که زود برگرد. رفتی، ولی برنگشتی… خیلی وقت است که برنگشتی.
در فروشگاه اینترنتی فراکتاب امکان دانلود کتاب صوتی کوچه باران و همچنین خرید کتاب چاپی کوچه باران فراهم شده است و شما می توانید این اثر را در قالب هرکدام از این 2 حالت تهیه کنید.