کتاب شب حنظله ها خاطرات داستانی روحانی شهید محمدمهدی آفرند، فرمانده دسته ویژه غواص؛ گردان 142 لشکر 41 ثارالله می باشد. نوشتن از شهید سخت است. شهیدی که گل سرسبد و محبوب همۀ خانواده و اقوام و دوستانش بود. روحیۀ حمایت از مظلوم و ظلم ستیزی او در دوران قبل از انقلاب از او یک مبارز چریک ساخته بود. با اینکه نوجوانی 12ساله بود اما در مبارزات مسلحانه شرکت میکرد.
بسیار فعّال و مهربان بود. همیشه تند تند راه میرفت ، هیچ وقت بیکار نبود. تا فرصتی مییافت به اقوام و خویشان مخصوصا مسنترها سر میزد و صله رحم میکرد. نمینشست که برایش شیرینی و میوه بیاورند ، بلند میشد و کارهای مانده بر زمین را با علاقه انجام می داد.
بچهها همه لباس غواصی پوشیده بودند، بهسختی میشد افراد را از هم تشخیص داد. راهرفتن بعضی عوض شده بود. در آن لباس عجیبغریب، ناآشنا به نظر میآمدند. محوطه گردان شلوغ بود. همه منتظر رسیدن کامیونها بودند. حاجی آمد بین بچهها و گفت: «صلوات بفرستید تا حواسها جمع بشه.»
صدای صلوات در دل شب پیچید. همه فهمیده بودند که فرماندۀ گردان میخواهد صحبت کند. برای همین دورش را گرفتند. حاجی صدا بلند کرد: «توجه کنید! تا لحظاتی دیگر بهسوی شلمچه راه میافتیم. عزیزان من! سعی کنید در این عملیات، هر کاری از دستتون برمیاد، انجام بدید تا انشاءالله خط دشمن شکسته بشه. شما باید سعی کنید خط سوم دشمن رو بگیرید تا نیروهای بعد از شما، راه عبور داشته باشند.
هدف ما در این عملیات، آزادسازی شلمچه، آبگرفتگی بوبیان، کانال ماهی و جزیرههای بوارین، امالطویل و فیاض است. همان طور که قبلاً هم گفتهام و روی کالکها دیدهاید، ما انشاءالله از دو محور عمده، به دشمن حمله خواهیم کرد. در محور عمدۀ اول، ضمن گذشتن از خط مرزی و پاسگاههای بوبیان و کوتسواری، خودمون رو به کانال پرورش ماهی خواهیم رساند و پشت اون، گسترده خواهیم شد. در محور دوم هم، بعد از گذشتن از خط مرزی، بهسمت جزیره بوارین و شط العرب خواهیم رفت. نیروها در محور اول و دوم، پشت کانال ماهی با هم دست میدن و از موازات پنجضلعی، بهسوی نهر دوعیجی حرکت خواهند کرد.»