کتاب سرمشق، به کوشش شهید کاظمی به رشته تحریر درآمده و در انتشاراتی به همین نام منتشر شده و در دسترس علاقه مندان به کتاب های انقلاب و دفاع مقدس قرار گرفته است.
حججی حجت خدا بود. عاشق خدا بود. عاشق اهل بیت(ع) بود. عاشق شهادت بود. بزرگ بود. انسان بود... اما او فقط یک جوان بود. یک جوان دهه هفتادی. مثل خیلی از جوان های دیگر این سرزمین. جوانی عادی با زندگی و خانواده ای عادی تر. همه جوان های ما یک حججی هستند، اگر... اگر راه را با تمسک به قرآن و عترت بیایند. اگر خودسازی علمی و جسمی و اخلاقی را سرمشق خود کنند. که این راه، راه اولیاءالله است، راه شهادت است.
کتاب سرمشق، به روایتی رئال و مختصر از زندگی شهید مدافع حرم «محسن حججی» می پردازد.
کتاب سرمشق در 7 قسمت با موضوعات و عناوینی نظیر؛ " خودسازی علمی، خودسازی اخلاقی، خودسازی جسمی، بصیرت، خانواده، شهادت، دست نوشته ها پرداخته که هر کدام شامل توضیحاتی کوتاه و مختصر می باشد و در واقع مشقی از زندگی جهادی شهید حججی است برای نسل حاضر و نسل های آینده.
شهید حججی «متولد سال 1370 در نجفآباد اصفهان بود»، وی شاد زندگی می کرد، کتاب حاضر مربوط به زمان جهادی زندگی این شهید بزرگوار است.
این کتاب در هفت فصل با عناوین ذیل نگاشته شده است.
خودسازی علمی
خودسازی اخلاقی
خودسازی جسمی
بصیرت
خانواده
شهادت
دست نوشته ها
خاتمه
سفره ی حضرت ابوالفضل (ع) داشت. تازه از سفر کربلا رسیده بودم و با خودم پرچمی که روی ضریح آقا ابوالفضل بود را همراه داشتم. به محسن گفتم: «آقا اینو روزی تو کرده»، پرچم را دادم ببرد برای سفره.
چند روز بعد زنگ زد بیا بگیرش. وقتی رفتم، دیدم دو تا هدیه هم گذاشته روی پرچم؛ یکی قاب حاج احمد کاظمی؛ یکی هم از نذری های سر سفره.
گفتم: «عکس حاجی دیگه چرا؟» گفت: «اینم الگویه راهمونه.»
گفتم: «ان شاء الله شهید شی مثل کسی که دوست داری.» یهو گفت: «مثل امام حسین (ع). تو هم مثل صاحب این پرچم، به نوبت، باهم.» تو دلم خیلی حال کردم.
گفتم: «محسن دردش زیاده! حالا تیری، ترکشی، چیزی! حتماً تو از پشت گردن، منم دست و چشم و سر، چه خبره؟!» گفت: «مزه شهادت به همینه!» گفتم: «پس من باید زودتر از تو برم دیگه!» خندید. دست زد روی شانه ام و گفت: «نه دیگه حاجی! این بار می خوایم برعکسش کنیم!»
حالا می فهمم معنی حرف های آن روزش را!
حدیث کساء
خیلی به حدیث شریف کساء اعتقاد داشت. توی گردان همیشه قبل از اذان ظهر حدیث کساء پخش می کرد. در برنامه های سخنرانی و جلسات اخلاق هم خودش سریع مفاتیح را باز می کرد و اول، حدیث کساء را می خواند.
مهربانی
زمستان بود. شب قبل، پست بودم و صبح بلافاصله آمده بودم گردان. قرار بود کتاب های کتابخانه را مرتب کنم. با اینکه هوا سرد بود، از زور خستگی گوشه ی اتاق فرهنگی خوابم برد. نمی دانم چقدر خوابیدم. بیدار که شدم دیدم زیر پتوی گرم و نرم هستم و محسن بین قفسه ها در حال دسته بندی کتاب ها. سریع پاشدم و گفتم: «ببخشید قربان! خیلی خسته بودم. چرا بیدارم نکردید؟»
گفت: «دیدم خواب نازی رفتی، دلم نیومد.» بعد هم از فلاکس دو تا چایی داغ ریخت تو لیوان که بخوریم.
نسخه الکترونیک کتاب سرمشق را می توانید از طریق نرم افزار فراکتاب دانلود کنید و سپس در کتابخوان فراکتاب آن را مورد مطالعه قرار دهید.
مشخصات کتاب سرمشق در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | شهید کاظمی |
نویسنده: | شهید کاظمی |
تعداد صفحه: | 196 |
موضوع: | شهدا، خاطرات |
قالب: | الکترونیک |