کتاب خاطرات آیت الله العظمی سید عبدالکریم موسوی اردبیلی اثر علی درازی توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. یکی از مهمترین مسائلی که باید مورد بررسی و تحلیل قرار بگیرد، حضور روحانیت، المانهای روحانیت و روحانیون در عرصههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه اسلامی است. حضوری که ترویج اسلام، مبارزه با جریانهای انحرافی، مقابله با استبداد، معارضه با استعمار و عوامل آن را به عنوان هدف خود قرار داده است و در طول تاریخ و خاصه در دو قرن اخیر نیز در این زمینه بسیار تاثیرگذار بوده است.
علی درازی در راستای بررسی همین مهم، کتاب خاطرات آیت الله العظمی سید عبدالکریم موسوی اردبیلی را تالیف کرده است. این اثر نشانگر تصویری از نقاط عطف، تکوین، تحول زندگی و عزم انقلابی یکی از چهرههای برجسته مبارزه در بدنه روحانیت انقلابی و شاگردان امام راحل (ره) در جریان انقلاب اسلامی است و به مرور خاطرات و زندگی آیت الله موسوی اردبیلی میپردازد.
«روزی همراه یکی از رفقا برای گردش به کوفه رفته بودیم که آنجا شنیدیم «آقا شیخ محمدکاظم شیرازی» هم در آن شهر حضور دارند. ایشان مدتی بود به خاطر بیماری، اتاقی را کنار شط کوفه، (که به اصطلاح عربی قصر میگفتند) اجاره کرده و در آنجا سکونت داشتند. وقتی به دیدارش رفتیم روی تخت دراز کشیده و به سختی نفس میکشیدند.
بعد از سلام احوالش را پرسیدیم در جواب گفت: حالم انشاءالله خوب میشود؛ بعد درحالیکه به سختی و شمردهشمرده حرف میزد شروع به طرح مسئله علمی از ما کرد و گفت: در اینجا از فرات ماهی میگیرند و فلس آنها معلوم نیست (درحالیکه به سختی چشمانش باز و بسته میشد حرفش را ادامه داد) ذبیح آنها چه میشود؟ من میخواستم جوابی برای سؤال ایشان بدهم اما رفیقم مانع شد و یواشکی به من گفت: نمیبینی حال ندارند! بعد از لحظاتی، وقتی که آقای شیرازی جوابی از ما نشنید به حرف آمد و گفت: شما ظاهراً دلتان برای من سوخته. اتفاقاً اگر آدم در حال صحبت علمی بمیرد خیلی بهتر است.»
بعد فرمود: «من شما را وصیت میکنم نوشتههای «شیخ مرتضی انصاری» را فراموش نکنید و رسائل و مکاسب را خوب نگاه کنید. بعد از شیخ چیز تازهای نیاوردهاند اگر هم کسی چیزی نوشته، همان نوشتههای شیخ را کمی پس و پیش کرده و روی آن بحث کرده است.» اینها را گفت و بعد بیحال شد و ما اجازه خواستیم و بیرون آمدیم.