ترجمه ی یک اثر نظری فمینیستی در زمینه ی تئاتر که از قضا رویکردی عملی و
راهبردی نیز در بطن خود دارد، از سوی یک «مرد» شاید عملی پرسش برانگیز باشد
که تناقض آفرین یا حتّی بی معنی هم تلقّی شود.
مهم تر از همه مترجم مرد ممکن است به درستی متهّم شود که عدم درک تجربه ی زیستی زنانه و سرکوب نظام مندی که زنان در حیات روزانه ی خود متحمّل می شوند، میان فهم او و فهم فحوای راستین کتاب حجابی معرفت شناسانه حائل می کند و این عدم فهم به ترجمه ی او نیز سرایت خواهد کرد.
چنین اتّهامی چندان هم بیراه نیست، اما حقیقت این است که ترجمه ی این کتاب برای من تبدیل به دغـدغه ای مهم شد. دغـدغه ای کــه اهـمیّتـش را در زمینه هایی فراتر از مسئله ی جنسیّت یا سرکوب و تبعیض نظام مند جنسیّتی دنبال می کردم. این مقدّمه تلاشی است برای تعیین افق هایی که توجّه به تلاش های فمینیستی در زمینه ی تئاتر، در دسترس آگاهی ما قرار خواهد داد. افق هایی که مجهّز شدن دانایی ما به آن ها برای تجربه کنندگان سرکوب و تبعیض در تمام انواع نمودها و تنوّعاتش، ضرورتی کلیدی و مبارک است.