کتاب چفیه های زخمی نوشته سیدحسن حسینی ارسنجانی، توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. چفیه های زخمی خاطرات سردار حاج احمد مسعودی از دوران دفاع مقدس است که خاطرات جالب و در نوع خودش منحصر به فردی از آن دوران دارد. سردار مسعودی در زمان دانش آموزی به جبهه می رود و به درجه جانبازی نائل می شود.
او در عملیات های مختلفی از جمله بدر و خیبر و کربلای 4 حضور داشته و روایت های دست اولی از این عملیات ها برای خواننده ها روایت می کند.سردار مسعودی بارها به واسطه جراحت هایی که برداشته بود برای مداوا به پشت جبهه ها باز می گردد و مجددا به جبهه های حق علیه باطل اعزام می شود.
وی با وجود جراحات زیادی که برداشته بود به محض اطلاع از آغاز عملیات جدید به هر سختی و با وجود جراحات به جبهه ها باز می گردد. ایشان بیشتر بی سیم چی عملیات ها بوده است.
بهسختی عجز و التماسش را تحمل میکردیم و به راهمان ادامه میدادیم. منطقه کوهستانی بود و تا بنه تدارکاتی راه زیادی در پیش داشتیم. به هر جانکندنی بود به کمک اسماعیل و چند تن از بچههای دیگر او را به سنگر بهداری رساندیم. آنها هم بهسرعت او را پانسمان کردند و به عقب فرستادند. اما فردای آن روز، حیدر کشاورز که مسئول محور و مقر تاکتیکی بود به سرکشی خط آمد و گفت ظهیری شهید شده. خبر شهادتش برایم خیلی سنگین بود و حسابی مرا به هم ریخت، زیرا هنوز به این چیزها عادت نکرده بودم. بعدها که معنی شهادت را بهتر فهمیدم و شور و شوق بچهها را دیدم همه چیز برعکس شد. از آن پس دیگر حسادتم گل میکرد و از رفتنشان غبطه میخوردم.
روزهای آغازین مهرماه ۱۳۶۲ بود که نیروهای جدید آمدند و خط را از ما تحویل گرفتند. ساعت سهونیم بعد از ظهر بود که به پادگان جلدیان برگشتیم. چند روزی که در آنجا استراحت میکردیم، به بچههای اقلید سر زدیم و با هم عکس یادگاری گرفتیم. اما خیلی زود از بیکاری حوصلهمان سر رفت. به همین علت، به اتفاق اسماعیل مسعودی از گروهان ضربت فتح زدم بیرون و به سراغ حسین میرسلیمانی که در واحد موتوری خدمت میکرد رفتم. حسین ما را به جلیل سبزیان که آدم چهارشانه و خوشبرخوردی بود و از شهرستان فسا اعزام شده بود، معرفی کرد. او نحوه پنچرگیری لاستیک خودروی سبک را یادمان داد و مشغول به کارمان کرد.