سید قاسم حسینی در پانزدهم دی ماه 1355 در روستای سرکلاته خرابشهر واقع در شهرستان کردکوی دیده به جهان گشود.
وی دوران ابتدایی و راهنمایی را در روستا سپهری کرد، سپس برای ادامه تحصیل در دوران دبیرستان راهی شهر گرگان شد. دیپلم مکانیک را از هنرستان شهید نصیری گرگان دریافت نمود و در سال 1375در رشته مهندسی حرارت و سیالات دانشگاه ساری پذیرفته شد.
او هم زمان با قبولی در دانشگاه، بهدلیل داشتن طبع شاعری عضو انجمن شعر و ادب حافظ شهرستان کردکوی شد و در برنامهها و جلسات انجمن شعرها در سطح استان فعالانه شرکت میکرد.مجموعه «آسمان دفتر من است» حاصل تلاش دو ساله وی در این عرصه است که متاسفانه سرنوشت فرصت کافی جهت ارائه آثار بیشتر را به وی نداد. البته چند داستان کوتاه از ایشان موجود است که شاید در آینده به چاپ برسند.
سید قاسم نیمه شب نوزدهم اسفند 1377 بر اثر سانحه تصادف در شهر قم به بیمارستان نکویی این شهر منتقل شد و علیرغم تلاش پزشکان، در سن 22 سالگی دارفانی را وداع گفت اما بدلیل به همراه نداشتن مدارک شناسایی به عنوان شخص مجهول الهویه تحویل سردخانه همان بیمارستان شد.عدم بازگشت وی به منزل بعد از چندین هفته و عدم اطلاع خانواده از حال و روزش، موجب نگرانی خانواده و دوستان شد. بالاخره بعد از پیگیریهای فراوان و پر پیچ و تاب، پیکر مرحوم طی اتفاقات عجیب بعد از 63 روز به زادگاهش منتقل و در نیمه شب 22 اردیبهشت 78 در گلزار شهدای روستا به خاک سپرده شد.
روحش شاد
وسعت تنهائی ام را بنگرید، مردم!
غایت رسوائی ام را بنگرید، مردم!
جامه تنهائی ام را می درد این عشق
نوبت شیدائی ام را بنگرید، مردم!
اندکی صبر بهار نزدیک است
این دل روستائی ام را بنگرید، مردم!
کثرت شعرم به دفتر می زند آتش
این جنون آسائی ام را بنگرید، مردم!
گردن منصور این دل می رود بر دار
هیبت فردائی ام را بنگرید، مردم!
یوسف کنعانی من می رود تا مصر
این دل صحرائی ام را بنگرید، مردم!
14 مرداد 77