کتاب حوالی سنتکلر نوشته شهرام گوهردهی است که شامل چند نمایشنامه میباشد. نمایشنامههایی شوخطبع و نکتهسنج، کمبازیگر و از این نظر درخور اجرا؛ فرصتی برای کارگردانان تئاتر ایران که جویای نمایشنامههای تازه و متفاوت برای اجرا هستند. این کتاب در انتشارات افراز به چاپ رسیده است.
صدای 1 و صدای 2 در این نمایشنامه صدای یک نفر است (چالش من و فرامن-چالش شخص با صدای درون خود) این دو صدا باید برای مخاطب قابل تفکیک باشند. صدای 1 و صدای 2 در نمایش فقط صدا است و دیده نمیشوند.
زنی جوان حدودا 30 ساله، بر روی کاناپهای نشسته است. پاهای خود را روی هم انداخته و مشغول خواندن کتاب است. پیراهن آستین حلقهای قرمزرنگی به تن دارد. لیوان نوشیدنی بر روی میز جلوی او قرار دارد و آباژوری با نور آبی، او و قسمتی از کاناپه را روشن کرده است. سایر قسمتهای صحنه تاریک است.
صدا1 من وابستگی پیدا کرده بودم.
صدا2 مثل تمام دفعات قبلی.
صدا1 ولی این دفعه فرق داشت.
صدا2 هردفعه فرق داشته!
صدا1 فرقش تو پیشآمد اتفاق بود. من هیچ نقشی درش نداشتم. این قدر بیمقدمه اتفاق افتاد که... این جور اتفاقهای بیمقدمه میتونه واسه همیشه تو کما نگهت داره. ممکنه هیچوقت به هوش نیای مگه با یک حادثهای به همون اندازه یا سنگینتر. شاید همزمان بتونه برت گردونه، ولی ممکنه خیلی زمان ببره. خیلی! شاید به عمرت قد نده. اولین دفعهس که همچین کمایی رو تجربه میکنم. نمیشناسمش.