سال ها قبل، مرد شریف و سخت کوشی به نام توان در چین زندگی میکرد.
توان در کودکی پدر و مادرش رو از دست داد و توسط همسایههای مسن و مهربونش، آقا و خانم لین بزرگ شد. زمانی که توان به اندازهی کافی بزرگ شد تا بتونه مستقل بشه، شروع به زندگی توی یک خونهی کوچیک در مزرعه کرد.
اما اونجا خیلی تنها بود و دوست داشت که همسری داشته باشه. آقا و خانم لین که متوجه شدن توان دوست داره با کسی ازدواج کنه تا از تنهایی در بیاد، به شخصی حرفهای توی این مسائل اطلاع دادن تا دختری مناسب توان پیدا کنه.
اون شخص، ابتدا دختر زیبای آقای مزرعهدار رو به توان پیشنهاد کرد.
اما دختر متولد سال ببر بود و توان در سال سگ به دنیا اومده بود.
بر اساس فرهنگ کشور چین، متولدین سال ببر و سگ زوجهای خوبی رو تشکیل نمیدن.