روزی روزگاری، ملوانی بود به نام سادیکی. او اهل مصر بود و دور دنیا سفر می کرد.
اون عاشق ماجراجویی و چالش هایی بود که در دریا وجود داشت. اما توی یکی از سفرهاش به سختی می تونست باور کنه که چه اتفاقی افتاده یا چطور تونسته نجات پیدا کنه. و این داستان، داستان سادیکیه.
سادیکی عضو یک گروه 150 نفره از بهترین ملوان هایی بود که در مصر وجود داشتند. مردم می گفتند قلب این ملوان ها حتی از قلب شیرها هم شجاع تره.
اون ها دریانوردهای ماهری بودن، طوری که میتونستن با نگاه کردن به آسمون، بفهمن که طوفان کِی شروع می شه و با اولین نسیمی که می وزید، می تونستن بگن بادبان های کشتی رو چه زمانی بکشن.