کِیت برای بار سوم آگهی روزنامه رو خوند.
استخدام: کارآگاه. باید بسیار هوشیار، مصمم و بی باک و مایل به سفر کردن باشد. دفتر کاراگاه پینکرتُن، خیابان 353 میشیگان، شیکاگو. اون دختر هیچ تجربه ای توی اون کار نداشت ولی احساس می کرد که می تونه انجامش بده.
این کار برای کِیت خیلی جالب تر از لباس شستن یا تدریس توی مدرسه بود.
ولی اول، باید به این فکر می کرد که چطوری خودش رو به اونا معرفی کنه.
هیچ کس یک زن مجرد رو استخدام نمی کرد، مخصوصاً در سال 1856.
پس بهتر بود که بهشون بگه شوهرش فوت شده.
کِیت هیچ وقت مادرش رو ندیده بود.
باباش که توی کار چاپ بود، اون رو توی یک خونه ی پر از کتاب بزرگ کرد.
بعد از فوت پدرش، کِیت تنها بود و باید یک راهی برای کسب درآمد خودش پیدا می کرد.