کتاب گل واژههای بلبل، اثر آرزو پرهاممنش؛ فَراز و فرودهای عاشقانه است. یک سفر معنایی که تنها مخاطبش دل است و بلبل که عاشق و دلداده گل است، گاهی نغمهخوان دشت گل است و گاهی چُنان با گل درآمیخته که دگر بلبل نیست! گاهی در نمیداندهایش سرگشته است وپرسه میزند و گاهی تمامی نغمهها خیال میشوند و امّا گاهی معنای عشقِ بلبل ژرفتر از آن است که گُل واژه شود و تنها به سکوت میانجامد و در آخِر که همان اول است، از نغمه بلبل تا نوای دل، راهی نیست، جُرعهای عِشق میخواهد از دلِ دریا و جُز عنایت او انتظاری نیست.
ره عشق
عشق را اول، دچارت میکنند
زهَر رَه، ناگزیرت میکنند
گویی آتش بر دلی افتاده است
خویِ عاشق، به رسوایی افتاده است
چشم جان بر لب تبدار یار
روی او زیباترین خور دیار
رؤیای او در خواب ماندگار
هوش و سمع و بصر ز کردگار
قلبها جانی دمیده روحی
شعله خونین جگر در کویی
او مینوازد روح و جان
میبرد دل از دیار عاشقان
عجب گفتیم زین لطف کریم
بوالعجب شد کعبه دل دور ز بیم
این چه حال است بیقراری میکنم
بیقراری از قرار دوری میکنم
گر عشق یوسف بر یعقوب سالها گذشت
یوسف من را چه باید تا گذشت؟
قرار بر سالها دوری و زاری نبود
در ره عشق، بیزاری نبود
او نقش بیستون زد، تا ببیند روی تو
نقش دل هویدا کرد، رخ عیار تو