کتاب بررسی حقوقی ضمانت انجام تعهد و تعهد به نتیجه، اثر میلاد دیباج؛ به رابطهی میان متعهد و متعهدله از جمله جوانب حقوق تعهدات پرداخته است. موضوع این کتاب بررسی حقوقی ضمانت انجام تعهد و تعهد به نتیجه میباشد و منظور از آن، این است که در رابطهی میان متعهد و متعهدله، یک توافق فرعی و ثانوی انجام میپذیرد، به این صورت که اگر متعهد به تعهدش به نحو احسن عمل نکرد، متعهدله بتواند به سراغ ضمانتی که مقرّر کردهاند برود و از محل آن خسارات وارده به خود را جبران کند.
این موضوع هر چند در ابتدا ساده به نظر میرسد، اما در عمل سؤالات زیادی در مورد آن مطرح میگردد که یافتن پاسخی مناسب برای این سؤالات میتواند از بسیاری اختلافات و تشکیل پروندههای دادگستری جلوگیری کند. در خصوص ضمانت حسن انجام تعهد، در حقوق داخلی تاکنون به طور خاص تحقیق و پژوهشی جامع که دربردارندۀ تمامی جوانب و مباحث موضوع باشد انجام نشده است و تنها بخشهای خاصی از این موضوع، مثل ضمانت یا تعهد مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است، اما در بعد بینالمللی، موضوع ضمانت حسن انجام تعهد، بیشتر و دقیقتر مورد تحقیق و پژوهش قرار گرفته است، چرا که اهمیت این موضوع در بعد بینالمللی به مراتب بیشتر میباشد.
از جمله اهدافی که در این کتاب دنبال میشود، این است که اولاً معنا و مفهوم ضمانت حسن انجام تعهد به طور دقیق روشن شود، ثانیاً: انواع ضمانتهایی که برای حسن انجام تعهدات وجود دارند معرفی گردند و ثالثاً: با روشن شدن جنبههای تاریک و مبهم موضوع دامنۀ دانش و اطلاعات در خصوص ضمانت حسن انجام تعهد گسترش یابد. این کتاب توسط انتشارات قانون یار منتشر شده است.
شاید بتوان گفت که شناخت مفهوم «حسن انجام تعهد» مهمترین بخش این کتاب میباشد، زیرا بیشترین اختلافاتی که در خصوص ضمانت حسن انجام تعهد وجود دارد ناشی از اختلافی است که طرفین عقد در خصوص مفهوم حسن انجام تعهد دارند.
مثلاً متعهد میگوید که به تعهدش به نحو احسن عمل کرده است، اما متعهدله معتقد است که وی به تعهدش به نحو احسن عمل نکرده است، مثلا در یک قرارداد آسفالت کاری متعهد (پیمانکار) وفق قرارداد ملزم است که هزار متر مشخص از خیابانی را آسفالت کند و برای حسن انجام تعهدش سند منزلی را نیز به عنوان ضمانت قرار میدهد، سپس شروع به آسفالت کردن زمین میکند و کار را به پایان میرساند، اما پس از اتمام کار متعهد له (کارفرما) به سراغ ضمانت میرود، به این دلیل که معتقد است که متعهد به تعهدش به نحو احسن عمل نکرده است و مثلا عملیات زیرسازی را انجام نداده است، اما متعهد معتقد است که عملیات زیرسازی شامل تعهد وی نمیشده و فقط خود آسفالت کاری هزار متر شامل تعهد وی میشده است.
در نتیجه وی به تعهدش به نحو احسن عمل کرده است، حال با ارجاع این دعوی و اختلاف به دادگاه، این وظیفه قاضی است که تشخیص دهد، آیا متعهد به تعهدش به نحو احسن عمل کرده است یا خیر؟ یا به عبارت دیگر، آیا زیرسازی شامل قرارداد میشده است یا خیر؟ برای مشخص شدن این امر و حل اختلاف موجود باید گسترهی درونی تعهدات و قراردادها مشخص شود. بر این اساس قاضی ابتدا به سراغ قرارداد میرود، تا ببیند به طور صریح یا ضمنی آیا گسترهی تعهدات مشخص شده است یا خیر؟ برای این کار به تفسیر قرارداد میپردازد و کلمات و نکات مهم قرارداد را تفسیر میکند.
اگر قاضی نتواند از طریق قرارداد، اراده طرفین را بفهمد، باید به بررسی محتوای تعهد برود و هر بار که شخص، قول اجرای موضوع معین با حدود قضایی و مادی مشخصی را بدهد، تعهد وی، تعهد به نتیجه است، بر عکس اگر متعهد، بدون تضمین هدف مورد انتظار آزادی عمل کم و بیش زیادی را برای خویش محفوظ دارد، تعهد او از نوع تعهد به وسیله است.