به نام خدا که شنونده فریادهاست؛ با شنیدن کلمه ی فریادی نو؛ آنچه در ذهن نقش می بندد؛ شور، وعده ها، امیدها، و فریاد نبودن تمام آنهاست؛ مجموعه شعرهای این کتاب ذوق هایی ست؛ که مردم ما، پیوسته با آن نکته به نکته روبرو بوده و هستند؛ فریادی نو، در نوشته ها و شعرهایش آرزوها، شادی ها و غم ها بسادگی گاهی هم در کلمات زیبای عشق بر روایت نشسته است فریادی نو، قاب تمام آن چیزیست که در جامعه گذشته ما، چون شبرنگ، چشمک می زند پس بیایید آن را با هم دنبال کنیم و نویسنده را بر سر شوق آوریم تا این اثر همیشه ماندنی باشد.

تشویق در تمام پویندگان آزادی، شما آزادی خواهان مصمم و مسلط هستید. تا با یادی نو تأثیرگذار در ذهن عزیزان خواننده باشید.

در بخشی از این کتاب می خوانیم

آهنگِ موزونِ قدم هایش، به گوش، می رسد
حِسّم، گویایِ این پیامست.
کسیِ می آید.
یکی، که چهره اش، پُر از نور است.
کسی که شبیه هیچ یک، از ما نیست
گمان، بَرم که در چشمانش
غرق شوم و محوِ او گردم.
او، از پشتِ در بسته، صدایم، می زند.

قاصدک را،
از پنجره، دیدم.
که نوید آمدنش را، می داد.
به تکاپو، افتادم.
خانه را، گردگیری و جلوی دالان را
آب پاشی کردم
او، می آید
که، ذهنم را، جَلا دهد.
به خورشید
می گوید، آهسته تر به تاب.
به ماه