کتاب دین و اقتصاد به قلم قباد حاجی زاده، سیر تاریخی اندیشه های اقتصادی و همچنین ماهیت اقتصاد ادیان مختلف از جمله اسلام، مسیحیت و یهودیت را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد. در چندین سال گذشته، اندیشمندان اقتصادی ادیان تحقیقات گسترده و بسیاری را در حوزه ی اقتصاد دینی یعنی تجزیه و تحلیل رفتارها، نهادها و سیاست های اقتصادی با توجه به حوزه ی دینی انجام داده اند که ماحصل آن گنجینه ای ارزشمند در اختیار جامعه ی علمی بوده است. در این میان، مطالعه در مورد اندیشه اقتصادی یهودیت ، مسیحیت و اسلام نسبت به بقیه رواج بیشتری دارد، به صورتی که اندیشمندان الهیاتی و اقتصادی این سه دین توحیدی علاوه بر تشکیل انجمن های علمی و همچنین برگزاری کنفرانس های سالانه، مجلات علمی، کتب و مقالات بسیاری را نیز درباره اندیشه ی اقتصادی ادیان یاد شده به رشته ی تحریر رسانده اند. سوال مهمی که برای این اندیشمندان پیش آمده این است که اقتصاد مطلوب و مورد نظر دین کدام است و چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟ برای رسیدن به پاسخ این پرسش، باید دیدگاه ها و نظریات اقتصادی تمام ادیان بزرگ شرقی و غربی را بررسی کنید که این کار بسیار دشوار بوده و تنها گروه های بزرگ علمی توانایی پاسخ دادن به آن را دارند. قباد حاجی زاده در این کتاب در تلاش است تا بخشی از آن را واکاوی کرده و در اختیار شما قرار دهد.
دیدگاه های اخلاقی کلیسا در قرون وسطی، بر اصولی متکی بود که از گذشته و طی دوره ی اولین مسیحیت گسترش یافته بود. کلیسای مسیحی، به عنوان متولی مذهب رسمی امپراطوری روم، بر مفهومی از نظم اجتماعی تأکید می ورزید که بر تقید مردم و مهارسازی نیروهای ناراضی اجتماعی که همواره نیروی بالقوه بودند، مبتنی بود. به مرور یک نظریه ی اجتماعی بنیادین و کارکردی ظهور کرد که نظم اجتماعی موجود را تقدیر الهی دانست. این نظریه بیهودگی تلاش ها را به منظور دگرگونی اجتماعی آشکار کرد. دیدگاه های بسیار محافظه کارانه آکوینی و در واقع بیشتر پدران مقدس کلیسای قرون وسطی به منظور پافشاری بر این نکته بود که روابط اقتصادی و اجتماعی نظام فئودالی قرون وسطی، بازتابی از نظم طبیعی این روابط است و در واقع خداوند آن را مقدر ساخته است. آنان در مورد اهمیت تقسیم کار و کوشش، براساس وظایف گوناگونی که برای طبقات مختلف در نظر گرفته شده است، پافشاری می کردند و اصرار داشتند که تمایزات اجتماعی و اقتصادی بین طبقات، لازمه ی اجرای چنین تقسیم کاری است. این وظیفه هر فرد بود که در انجام مسئولیت هایی که خداوند برای او مقرر کرده است، بدون تأمل سخت کوشا باشد و مقامی را که در آن متولد شده است بپذیرد و حقوق دیگران را در داشتن مال و انجام کارهایی که لازمه ی مقام آنان در زندگی است، پذیرا باشد. بدین ترتیب اخلاق مسیحی می توانست برای دفاع از بی عدالتی های بزرگی و بهره کشی شدیدی که ناشی از تمرکز ثروت و قدرت در دست کلیسا و نجبا بود به کار آید و چنین نیز بود.