کتاب اندیشه های جان استوارت میل در تعلیم و تربیت نوشته سید فریدون محمدی، به نظریه ها و اندیشه های فیلسوف و اندیشمند انگلیسی در مورد تعلیم و تربیت که مقوله ای بسیار مهم است، پرداخته. نویسنده در این کتاب به بررسی دلالت های اندیشه های فلسفی، اهداف، اصول، پیامد های تعلیم و تربیت و نقد هایی که بر فلسفه جان استوارت میل و دیدگاه های تربیتی او مطرح شده است می پردازد. محمدی با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی سعی بر استخراج تبیین و تشریح افکار فلسفی میل و دلالت های تربیتی آن کرده است. تعلیم و تربیت که هدف سودمندی، درک مفهوم آزادی بیان و فکر، برابری کامل زن و مرد، دستیابی به حقیقت باورهای خود، پرورش احساسات و عواطف را دنبال می کند دربرگیرنده اصل رعایت سودگرایی، اصل شاد بودن، اصل رعایت آزادی، اصل عزّت، اصل دقّت در همه آراء، اصل پرداختن به عواطف واحساسات است. از جمله نکات مثبت افکار میل بیشتر شامل فرد و نوع آزادی های او، سود کلی فرد و جامعه در یک راستا و نکات منفی افکار او شامل ابهاماتی است که در نظریه سودگرایی و همچنین دیدگاه او درباره خدا اشاره کرد. برخی فلاسفه از جمله فلاسفه تعلیم و تربیت به بحث در موضوع تعلیم و تربیت خاص از دیدگاه خود پرداخته اند و باید ها و نباید هایی را در راه تعلیم و تربیت وی تجویز نموده اند. این متفکران سعی کرده اند تا بهترین نوع تعلیم و تربیت را برای انسان ها رقم بزنند. از جمله این متفکران فلاسفه ای هستند که تعلیم و تربیت کاملا آزاد را برای رشد و تعالی انسان لازم دانسته اند و آزادی فردی را شرط لازم برای تعلیم و تربیت برتر دانسته اند.
در برخی جوامع، آموزش و پرورش برپایه و اساس یک مکتب فلسفی و یک مکتب فکری حاکم بر آن جامعه بنا شده است و تمام اعمالی که در زمینه تعلیم و تربیت از آن جامعه سر می زند به نوعی برگرفته از دیدگاه های نظری آن مکتب فکری است که در آن جامعه مورد قبول واقع شده است. لذا اگر بخواهیم ببینیم که چرا جامعه ایالات متحده امریکا، به چنین تربیتی تمایل دارند و بر آن استوار هستند، بایستی تفکر و فلسفه حاکم بر آموزش و پرورش آن جامعه یعنی پراگماتیسم (عمل گرایی) را به خوبی بشناسیم. آنجاست که می توان دریافت در تمام اجزاء نظام تعلیم و تربیت رفتارهایی قابل توجیه و همسو با نظام فکری پراگماتیسم وجود دارد. بعنوان مثال می توان به نکاتی اشاره نمود که مکتب پراگماتیسم و مکتب لیبرالیسم مورد نظر جان استوارت میل در پی دستیابی به آن ها هستند و در واقع در یک مسیر فکری قرار دارند. بعنوان نمونه 1- نظریه ای حقیقی تلقی می شود که بتواند تحت آزمایش و عمل قرارگیرد 2- حقیقت اخلاقی آن است که در زندگی به کارآید و بیشترین سود را برای بیشترین تعداد به ارمغان آورد. (سلطان القرایی، 1384. ص165) بنابراین بدون توجه به ریشه های فکری و فلسفی تعلیم و تربیت موجود در یک جامعه، اگر کسی بخواهد عین شیوه های اجرایی آن جامعه را اقتباس و الگو برداری نماید، آن را به جامعه ای دیگر که از نظر ریشه های فکری و فلسفی متفاوت با جامعه مذکور است انتقال دهد، محکوم به کار عبث و شکست است. زیرا اولا شالوده فکری و نظری حاکم بر آموزش و پرورش آن جامعه را نادیده گرفته و فلسفه اصلی آن را نمی داند، ثانیا میزان سنخیت آن نظام آموزش و پرورش – که برگرفته از ریشه فکری و فلسفی خود است - با جامعه ای که می خواهد در آن، همان نظام تعلیم و تربیت را پیاده کند، در نظر نگرفته است. لذا به یک اقتباس روبنایی و بی ریشه اکتفا کرده است.