کتاب پسر و باد شمالی اثر سوزان برچرس با ترجمه هدیه آرمان می باشد.
کتاب در روزی از روزها، مادر و پسری خیلی گرسنه بودند و مادر تصمیم گرفت تا نون بپزه. به خاطر همین به پسرش گفت که بره و کمی آرد بخره. پسر به آسیاب بادی رفت و آرد خرید. او با دقت کاسه رو نگه داشت. نمی خواست حتی ذره ای از آرد رو از دست بده. چند دقیقه گذشت، درست وقتی که به کلبه نزدیک شد، باد شمالی وزید و به سرعت آرد رو به چهار گوشه ی دنیا برد.
پسر با عجله به سمت مغازه ی آسیابان رفت و آرد بیشتری خرید. اون با دقت خیلی زیادی راه می رفت و حواسش به هر نشونه ای از باد شمالی بود. درست قبل از این که به سلامت به خونه برسه، این دفعه باد شمالی شدیدتر و ترسناک تر وزید و تمام آرد داخل کاسه رو پراکنده کرد. آرد بیرون ریخت و از جلوی چشم پسر محو شد.