این داستان بر اساس یک افسانه آمریکا لاتین می باشد.
پُول بانیِن چوب بر غول پیکری بود که درخت های کاج رو اون قدر راحت از ریشه درمی آورد که انگار مثل یک خلال دندون بودند.
اون و گاو نرش از مِین تا اُورِگان پیاده روی کردند، رد پاهایی به جا گذاشتن که با آب بارون پر شد و تبدیل به دریاچه شد.
اون ها به مردم، در تبدیل کردن درخت به الوار برای ساختن خونه و خرید و فروش، کمک می کردند.
اما پُول با اینکه هیکل بزرگی داشت تنها بود.
این تنهایی اون قدر ادامه پیدا کرد تا به شهر هَکِنْساک در ایالت مینِه سوتا رفت و توی این شهر، لوستِ دیانا کِنْساک رو دید.